سازمان جاسوسی موساد

    • قسمت سی وششم

    ترور صالح العاروری نائب رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در بیروت

    به گزارش خبرگزاری فارس، منابع خبری از وقوع انفجار در ضاحیه جنوبی بیروت در دوم دی ماه ۱۴۰۲ برابر با ۲ ژانویه ۲۰۲۴ خبر دادند. خبرگزاری رسمی لبنان گزارش داد که این انفجار ناشی از حمله پهپادی رژیم صهیونیستی بوده است.

    به گزارش منابع لبنانی، پهپاد صهیونیستی، یک دفتر متعلق به حماس را در المشرفیه هدف قرار داد که در پی آن سه نفر شهید و ۱۱ نفر هم زخمی شدند.

    جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) با انتشار بیانیه‌ای، رسما شهادت صالح العاروری نائب رئیس دفتر سیاسی این جنبش و دو نفر از فرماندهان القسام را در جریان حمله پهپادی صهیونیستها به جنوب لبنان تأیید کرد.

    به گزارش خبرگزاری فارس، منابع خبری از وقوع انفجار در ضاحیه جنوبی بیروت خبر دادند. خبرگزاری رسمی لبنان گزارش داد که این انفجار ناشی از حمله پهپادی رژیم صهیونیستی بوده است.

    به گزارش منابع لبنانی، پهپاد صهیونیستی، یک دفتر متعلق به حماس را در المشرفیه هدف قرار داد که در پی آن سه نفر شهید و ۱۱ نفر هم زخمی شدند.

    جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) با انتشار بیانیه‌ای، رسما شهادت صالح العاروری نائب رئیس دفتر سیاسی این جنبش و دو نفر از فرماندهان القسام را در جریان حمله پهپادی صهیونیستها به جنوب لبنان تأیید کرد.

    العاروری در یک مصاحبه قبلی خود گفته بود، همه ما در جنبش حماس نامزد شهادتیم، از شیخ احمد یاسین بگیرید تا آخر… من همین الان هم زیاد زنده مانده‌ام و بیش از آنچه فکر می‌کردم عمر کرده‌ام؛ سلام بر شهادت”

    وی همچنین گفته بود که «هر روز تلاش می‌کنند محمد ضیف (فرمانده کل القسام) را ترور کنند و ان‌شاءالله او وارد قدس خواهد شد».

    حزب الله قطعا پاسخ خواهد داد

    «حسین جشی» نماینده پارلمان لبنان در این خصوص تأکید کرد که این جنبش حزب الله قطعا به این ترور پاسخ خواهد داد و این مسئله قطعی است، ولی زمان آن مشخص نیست.

    به گفته جشی، سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان تأکید کرده است که به هر گونه حمله به هر شخصیتی در لبنان با هر تابعیتی که باشد، پاسخ داده خواهد شد. هر چند حزب الله در تلاش است قواعد درگیری را به صورت کنونی حفظ کند، ولی رژیم صهیونیستی در حال گسترش درگیری است.

    پایان پیام/

     واکنش حماس به ترور «العاروری»

    عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس اعلام کرد که ترور بزدلانه فرماندهان و افراد شاخص ملت فلسطین اراده آنان را نخواهد شکست.

    به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از المیادین، در نخستین واکنش جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس نسبت به ترور شهید صالح العاروری نایب رئیس دفتر سیاسی حماس، عزت الرشق عضو دفتر سیاسی این جنبش ترور شهید العاروری را اقدامی بزدلانه دانست.

    این عضو دفتر سیاسی جنبش حماس اعلام کرد که ترور بزدلانه فرماندهان و افراد شاخص ملت فلسطین اراده آنان را نخواهد شکست و مانع از تداوم مقاومت آنان نخواهد شد.

    الرشق در ادامه تاکید کرد: این دست ترورها بار دیگر شکست دشمن زبون و پست ما در تحقق اهداف خصمانه خود در نوار غزه را به اثبات می‌رساند.

    گفتنی است شامگاه امروز سه‌شنبه ارتش رژیم صهیونیستی با حمله پهپادی و شلیک ۳ موشک به ساختمان دفتر سیاسی جنبش حماس در حومه جنوبی بیروت، صالح العاروری نایب‌رئیس دفتر سیاسی این جنبش را به همراه ۲۲ تن از فرماندهان گردان‌های قسام به شهادت رساند. در این جنایت ۳۳ نفر دیگر نیز به شهادت رسیدند و چندین نفر نیز زخمی شدند.

    کد خبر ۵۹۸۳۷۳۳
  • «صالح العاروری» که بود؟

    «صالح العاروری» که بود؟

    نائب‌رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس که امروز ۱۲ دیماه ۱۴۰۲ در حمله رژیم صهیونیستی به جنوب بیروت به شهادت رسید، که بود؟

    صالح محمد سلیمان العاروری در ۱۹ آگوست سال ۱۹۶۶ در روستای «عاروره» واقع در رام‌الله متولد شد. وی در مدارس فلسطین تحصیل کرد و فارغ التحصیل کارشناسی معارف اسلامی از دانشگاه الخلیل است.

    او یکی از فرماندهان‌ سیاسی و نظامی برجسته فلسطینی بود.

    العاروری یکی از موسسان گردان‌های عزالدین القسام، شاخه نظامی جنبش حماس و مغز مدبر در زمینه تسلیحات این گردان به شمار می‌رود.

    شهید العاروری تقریبا ۱۸سال از عمر خود را در زندان‌های رژیم صهیونیستی سپری کرد سپس از سرزمین‌های اشغالی فلسطین تبعید شد.

    این فرمانده ارشد حماس آخرین بار در سال ۲۰۱۰ از زندان آزاد و به سوریه تبعید شد و سه سال در این کشور ماند.در پی بحرانی شدن اوضاع سوریه نیز از این کشور به ترکیه منتقل شد.

    چندین سال در ترکیه اقامت کرد و بعد از آن به کشورهای مختلفی مانند قطر ومالزی رفت و در نهایت در ضاحیه جنوبی بیروت مستقر شد.

    العاروری در سال ۲۰۱۰ به عنوان یکی از اعضای دفتر سیاسی حماس انتخاب شد و در نهم اکتبر ۲۰۱۷ جنبش حماس اعلام کرد که وی به عنوان معاون اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس انتخاب شده است.

    وی همچنین یکی از اعضای تیم مذاکره کننده حماس در توافق «وفای به آزادگان» یا همان توافق شالیط بود.

    در سال ۲۰۱۴ سه شهرک نشین صهیونیست در کرانه باختری ربوده شدند و رژیم صهیونیستی پس از متهم کردن العاروری به دست داشتن در این عملیات خانه ویی در رام‌الله را تخریب کرد.

    در یکم نوامبر ۲۰۲۳ و در جریان نبرد طوفان‌الاقصی نیز رژیم صهیونیستی بار دیگر منزل خالی از سکنه وی در رام‌الله را تخریب کرد.

    صالح العاروری سرانجام پس از یک عمر مبارزه با رژیم اشغالگر صهیونیستی امروز سه شنبه ۲ژانویه ۲۰۲۴ در حمله پهپادی این رژیم در جنوب بیروت به شهادت رسید.

    انتهای پیام

  • قسمت سی وپنجم

ترور عبد العزیز رنتیسی رهبر جنبش اسلامی حماس توسط موساد

  • سه‌شنبه ۱۷ آوریل سال ۲۰۰۴ میلادی تنها ۲۵ روز پس از شهادت شیخ احمد یاسین، مؤسس و رهبر معنوی جنبش حماس، اتومبیل عبدالعزیز الرنتیسی هدف موشک بالگرد آپاچی رژیم صهیونیستی قرار گرفت. محافظ الرنتیسی در دم جان باخت و خود او نیز بر اثر شدت جراحات به یاران شهیدش پیوست.

    عبدالعزیز الرنتیسی ۲۳ اکتبر ۱۹۴۷ در روستای یبنا، بین عسقلان و یافا به دنیا آمد. سال ۱۹۴۸ هنگامی که عبدالعزیز نوزادی چندماهه بود خانواده الرنتیسی به‌دلیل اشغال روستایشان مجبور به مهاجرت به نوار غزه شدند. آنها در اردوگاه آوارگان فلسطینی خان‌یونس ساکن شدند و در آنجا عبدالعزیز با ۹ برادر و خواهرش نشو و نما یافت.

    برای گذراندن آموزش‌های ابتدایی وارد مدرسه آژانس انروا شد و تا پایان دوره متوسطه تحصیلات خود را گذراند. با پایان دوره متوسطه توانست از انروا بورسیه ادامه تحصیل در رشته پزشکی را به دست آورد. سال ۱۹۷۲ از دانشکده پزشکی دانشگاه اسکندریه فارغ التحصیل شد. پس از آن در رشته طب کودکان، تخصص دریافت کرد. از سال ۱۹۷۶ در بیمارستان ناصر در خان‌یونس مشغول به کار شد.

    الرنتیسی یکی از مؤسسان جنبش حماس است. وی به‌همراه تعدادی از فعالان مسلمان در نوار غزه در سال ۱۹۸۷ اقدام به تأسیس این جنبش کردند. وی نخستین نفر از رهبران حماس بود که ۱۵ ژانویه ۱۹۸۸ تنها ۳۵ روز پس از آغاز انتفاضه اول ــ که از ۹ دسامبر ۱۹۸۷ آغاز شده بود ــ به‌اتهام شعله‌ور کردن انتفاضه به‌مدت ۲۱ از سوی صهیونیست‌ها بازداشت شد. این آغاز زندان‌رفتن‌های وی بود و تا لحظه شهادت روزهای بسیاری را در زندان‌های رژیم صهیونیستی به‌سر برد.

    شیخ احمد یاسین – عبد العزیز الرنتیسی

    ۱۷ دسامبر ۱۹۹۲ به‌همراه ۴۰۰ نفر از فعالان نوار غزه و برخی از اعضای جنبش‌های حماس و جهاد اسلامی به روستای مرج الزهور تبعید شد. در مرج الزهور، نبوغ الرنتیسی از نو شکوفا شد. او سخنگوی تبعیدشدگان بود و در آنجا روابط بسیار عمیقی با جبهه مقاومت پیدا کرد. یک سال پس از تبعید، به‌محض بازگشت به نوار غزه از سوی صهیونیست‌ها بازداشت شد و تا ۱۹۹۷ در زندان به‌سر برد. الرنتیسی چهار بار هم توسط دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان به‌عنوان زندانی سیاسی دستگیر شد.

    ترورها

    الرنتیسی چهار بار هدف سوء قصد قرار گرفت، اما این ترورها نافرجام بود. نخستین بار در مرج الزهور شخصی به‌عنوان مترجم عرب‌زبان یک خبرنگار ژاپنی وارد چادر اطلاع‌رسانی تبعیدشدگان شد و کیفی حاوی بمب را در آنجا کار گذاشت که منجر به انفجار و آتش‌سوزی آن چادر شد. بار دوم در ژوئیه سال ۲۰۰۳ مورد هدف قرار گرفت که در این مرتبه دو نفر از همراهانش شهید شدند و فرزندش احمد نیز به‌شدت زخمی شد. بار سوم در سپتامبر ۲۰۰۳ هدف قرار گرفت، اما این ترور هم موفق نبود. بار چهارم سه روز پس از ترور شیخ احمد یاسین هدف قرار گرفت، اما به‌سلامت از معرکه بیرون آمد.

    مرتبه پنجم زمانی بود که اعضای حماس پس از شهادت شیخ احمد یاسین با وی به‌عنوان رهبر معنوی حماس بیعت کرده بودند و الرنتیسی جانشین شیخ احمد یاسین شده بود. حماس در پاسخ به ترور شیخ، عملیاتی را در بندر اسدود انجام داد. پس از این عملیات بود که بالگرد آپاچی رژیم صهیونیستی با هدف قرار دادن اتومبیل حامل وی سبب شهادتش شد.

    تفاوت از زمین تا آسمان

    نگاهی به عملیات‌های تروری که برای هدف قرار دادن الرنتیسی صورت گرفته دو نکته را به‌درستی نشان می‌دهد:

    نخست، صهیونیست‌ها بدون درنگ برای رسیدن به هدف ترور، برنامه‌ریزی می‌کردند و باکی از این عملیات‌های پشت هم نداشته‌اند.

    دوم اینکه، در عملیات‌های تروری که برنامه‌ریزی شده است صهیونیست‌ها آشکارا وارد میدان شده‌اند و با بالگرد اهداف خود را هدف قرار داده‌اند، بدون آنکه از آشکار شدن مجری عملیات واهمه‌ای داشته باشند.

    یک نتیجه‌گیری ساده

    اگر به عملیات‌های تروری که صهیونیست‌ها طی هفت سال اخیر برنامه‌ریزی کرده‌اند نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که ترور شخصیت‌هایی چون مصطفی بدرالدین، سمیر قنطار و دیگر فرماندهان مقاومت به‌گونه‌ای صورت گرفته است که هیچ یک از دو فاکتور فوق در آنها مشاهده نمی‌شود یعنی نه ترورها پشت هم صورت گرفته‌ است و نه اینکه صهیونیست‌ها به این ترورها اذعان کرده‌اند.

    منبع : خبرگزاری تسنیم

    انتهای پیام/*

 

  • ترجمه : شاکر کسرائی

  • قسمت سی وسوم

  • ترور شیخ احمد یاسین رهبر جنبش اسلامی فلسطینی حماس  توسط موساد

  • شیخ احمد یاسین، رهبر روحانی مردم فلسطین و بنیان گذار جنبش مقاومت اسلامی «حماس»، در روز دوشنبه بیست و دوم مارس ۲۰۰۴، برابر با دوم فروردین ۱۳۸۳ به هنگام ترک مسجد، در حمله هوایی بالگردهای رژیم صهیونیستی به غزه به شهادت رسید. در این حمله، نه تن دیگر، از جمله یکی از فرزندان شیخ و دو تن از محافظان او شهید شدند. خبرگزاری فرانسه به نقل از رادیو اسرائیل اعلام کرد: «آریل شارون» نخست وزیر این رژیم، شخصا بر عملیات ترور شیخ احمد یاسین نظارت داشته است. بیشتر کشورها و مجامع بین المللی، از جمله سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب، سازمان جهانی حقوق بشر، واتیکان و حتی مجامع مختلف یهودیان، رژیم صهیونیستی را به دلیل این ترور محکوم کردند.
  • شیخ احمد یاسین در سال ۱۹۳۶ م در روستای «الجوره» فلسطین به دنیا آمد. پدر شیخ فرد محترمی بود که نمایندگی روستاییان را در گروه های سیاسی ـ اجتماعی برعهده داشت. زمانی که پدر زندگی را بدرود گفت، شیخ احمد سه سال بیشتر نداشت، ولی با این حال برای امرار معاش خانواده به برادرانش کمک می کرد و در فروختن میوه و شیرینی آنها را یاری می داد. شیخ احمد یاسین هنگامی که به سن مدرسه رسید، در مدرسه ابتدایی «الجوره» ثبت نام کرد. او در مقطع ابتدایی همیشه جزء پنج نفر اول کلاس بود.خانواده شیخ احمد یاسین با شروع درگیری در سال ۱۹۴۶، به اجبار به شهر غزه در مجاورت الجوره مهاجرت کردند و برادران او هر کدام در حرفه های مختلف مشغول به کار شدند. احمد هم با وجود سن کم، در رستورانی شروع به کار کرد. او پس از گذشت شش ماه، از برادرانش خواست رستورانی برای او ایجاد کنند . آنها این کار را انجام دادند و شیخ احمد چند ماه در آنجا مشغول به کار شد، ولی پس از مدتی، تصمیم گرفت دوباره به مدرسه باز گردد. از این رو، برادرش ابو نسیم او را در مدرسه راهنمایی ثبت نام کرد و او به تحصیل ادامه داد.

    آغاز فعالیت  سیاسی

    شیخ احمد یاسین پس از گذراندن دوره راهنمایی، وارد دبیرستان فلسطین شد که در فاصله یک کیلومتری منزلش قرار داشت. در آن زمان، طرح های اسکان آوارگان و حل مشکل مسئله همه جا مطرح بود و دبیرستان ها نیز درگیر این مسائل بودند. در میان جنبش های فعال، جنبش «اخوان المسلمین» از فعال ترین جنبش های نوار غزه به شمار می آمد که تعداد زیادی از دانش آموزان عضو آن بودند. این جنبش، برنامه های سازمان یافته تربیتی، فرهنگی و ورزشی برای جوانان داشت که توجه شیخ احمد یاسین را نیز به خود جلب کرد. از این رو، به این جنبش پیوست و سال های نخستین جوانی خود را در این فعالیت های شدید فکری و سیاسی گذراند. او همواره برای حضور در جلسات اجتماعات اخوان المسلمین، به مسجد «ابو خضره» می رفت.

  • معلولیت شیخ

  • شیخ احمد یاسین، در نوجوانی در اثر تمرین یک حرکت ورزشی، دچار معلولیت شد. اما معلولیت نتوانست جلو اراده آهنین او را بگیرد.شیخ احمد با اعتماد به نفس به تحصیلات خود ادامه داد و در سال ۱۹۵۸ دبیرستان را به پایان رساند و پس از آن تصمیم گرفت به معلمی بپردازد. از این رو، درخواستی به رئیس آموزش و پرورش تقدیم کرد، ولی با توجه به وضعیت جسمی اش، خیلی بعید بود او را بپذیرند. شیخ در بین متقاضیان تدریس زبان عربی جزء ده نفر اول بود. اعضای کمیته اگر چه به توانایی های ممتاز و درجات علمی او آگاه بودند، ولی به علت معلولیتش، نامه ای به فرماندار کل نوشتند و مسئله را متذکر شدند، ولی فرماندار، برخلاف انتظار همگان، با تدریس شیخ موافقت کرد. به این ترتیب، شیخ احمد یاسین در دبستان «الرمال» به عنوان معلم مشغول به کار شد.

    شیخ و جنبش اسلامی

    شیخ احمد یاسین به دلیل معلولیتی که داشت، چندان مورد توجه دستگاه های امنیتی نبود. بر این اساس، از این فضا به خوبی بهره برداری و فعالیت خود را در میان جوانان آغاز کرد. او حلقه های تدریس قرآن را در اردوگاه الشاطی روی ماسه ها کنار مسجد شمالی تشکیل داد؛ مسجدی که با کمک خود شیخ و همت اهالی الشاطی به صورت بسیار ساده ای ساخته شد. البته فعالیت های شیخ در مدرسه و مسجد خلاصه نمی شد، بلکه او در خانه هم مشغول فعالیت بود. همفکران شیخ می گویند: خانه شیخ مانند کندوی زنبوری بود که پیوسته مردم به آنجا رفت و آمد داشتند.

    فعالیت های فرهنگی و سیاسی

    شیخ احمد یاسین با ظرافت و درایت و همچنین قدرت سخنوری بسیار بالا، مردم را مجذوب می کرد. بعدها شیخ در کنار مسجد شمالی، مساجد دیگری چون غربی، الوحده و الابیض را به پایگاه های دیگری برای خود تبدیل کرد. شیخ به ورزش هم به عنوان یکی از راه های تبلیغ دین اهمیت ویژه ای می داد؛ از این رو، باشگاه کوچکی بنا نهاد. شیخ جوانانی را برای تبلیغ اسلام پرورش داد و آنان را به مساجد مناطق نوار غزه فرستاد تا نسل های دیگری را تربیت کنند.

    رهبری جنبش

    مسئولیت جنبش اخوان المسلمین تا سال ۱۹۶۸ م بر عهده استاد اسماعیل خالدی بود، ولی بعد از آنکه او به خارج رفت، گروهی از رهبران جنبش، شیخ احمد یاسین را برای این سمت برگزیدند. شیخ، هیئت اداری جدیدی تشکیل داد و در آن، از نیروهای تازه نفس و جوان استفاده کرد. او به گسترش رسالت اسلام و منحصر نکردن آن در دایره جماعت اخوان معتقد بود. شیخ کمیته های متعددی از جمله کمیته صلح، زکات و… را به وجود آورد و مسئولیت هر کدام را به پیش قراولان دعوت بر اساس توانایی هایشان سپرد و از آنان خواست با بزرگان جامعه و گروه های تأثیرگذار مانند تاجران و دانشمندان در ارتباط باشند.

  • شیخ یاسین در مصاحبه با مترجم ونویسنده
  • نخستین درگیری با رژیم غاصب

    هنگامی که نیروهای اشغالگر قدس به علت بروز مشکل امنیتی در اردوگاه الشاطی، آن را به مدت یک ماه محاصره کردند، وحشیانه ترین اقدامات را بر ضد ساکنان آن مرتکب شدند. آنها به جوانان حمله می کردند، مردم را گرسنه نگاه می داشتند و آنان را تحقیر می نمودند، ولی با وجود این، مردم هیچ اقدامی در مقابل آنان انجام نمی دادند و صرفا ابراز تأسف می کردند. تا اینکه یک روز جمعه، شیخ احمد یاسین بالای منبر مسجد العباس رفت و خطبه ای حماسی برای مردم ایراد کرد که جان های بیدار را تحریک نمود و تظاهراتی در محکومیت اقدامات صهیونیست ها برگزار شد که اثر مستقیمی از خود برجا گذاشت. هنوز سه روز از تظاهرات نگذشته بود که اشغالگران برای جلوگیری از گسترش اعتراض ها و حفظ آرامش به محاصره اردوگاه پایان دادند. در عوض، شیخ را فرا خواندند و به او هشدار دادند که «زبان سرخ سرسبز می دهد بر باد»، ولی شیخ در پاسخ به آنان گفت: خودم این را به خوبی می دانم.

    شخصیتی ممتاز

    در شخصیت شیخ احمد یاسین، ویژگی هایی جمع شده بود که می توانست عده زیادی را با خود همراه سازد و آنان را با گفتار و رفتار خود قانع کند. او همیشه آرام و باوقار بود و برای واکنش نشان دادن در برابر هیچ مسئله ای عجله نمی کرد. اگر از شیخ چیزی پرسیده می شد، پس از مدتی اندیشیدن، بسیار آرام به آن پاسخ می داد. کسی نیست که شیخ را شناخته باشد، ولی با او به تفاهم فکری نرسیده باشد. او مردی بود که هیچ کس در صلاحیت و تقوایش تردیدی نداشت. شیخ احمد، نمونه، شکیبا، هوشیار و آینده نگر بود.

    گفت وگو با کمونیست

    شیخ احمد یاسین ضمن گفت وگویی دوستانه با «عبداللّه نمر درویش»، دبیر حزب کمونیست، به موضوعاتی چون حضور نداشتن اسلام در صحنه و سلطه نظام های فاسد بر سرنوشت جهان اشاره کرد. او توضیح داد که تفکر مارکسیستی ـ کمونیستی، تفکری منحرف، دین ستیزانه و ناسازگار با سنت های ارزشمند است و حزب کمونیست با اهداف صهیونیست ها همنواست و در ادعای خدمت رسانی به عرب ها جدی نیست. شیخ در پایان برای وی تبیین کرد که اسلام به دلیل اینکه بر یک نظام ربانی استوار است، توان گره گشایی از همه معضلات را دارد. این سخنان مؤثر افتاد و او را به پذیرش اسلام رهنمون گشت و از آن پس، او را «شیخ عبداللّه نمردرویش» نامیدند.

    اندیشه جهادی

    شیخ احمد یاسین، جهاد را تنها راه تغییر وضعیت اعراب و مسلمانان می دانست، ولی برای انجام تصمیمش با دو مسئله روبه رو بود؛ آغاز عملیات جهادی و فراهم آوردن زمینه های ایمانی لازم برای آن. شیخ هم زمان در هر دو مسیر گام برداشت. او کمیته ای سه نفره تشکیل داد تا روش هایی که به وسیله آن می توان به سلاح دست یافت و از آن استفاده کرد مشخص کنند. این سه نفر تلاش زیادی کردند، ولی نیروهای امنیتی اسرائیل متوجه شدند که قرار است عملیاتی انجام شود و با دستگیری بعضی از افراد، اطلاعات فراوانی به دست آوردند. در این زمان، شیخ احمد یاسین به همراه پنج نفر متهم شناخته شدند.

    شیخ و حماس

    انتفاضه مردمی که در دسامبر سال ۱۹۸۷ پدید آمد، از ثمرات فکری شیخ احمد یاسین بود. او در همه دیدارها، می گفت که باید انتفاضه را ادامه دهیم تا آنکه یهود، نوار غزه و کرانه باختری را ترک کند. تصمیم برای آغاز انتفاضه، هم زمان با تشکیل حرکت مقاومت اسلامی گرفته شد که با نام اختصاری «حماس» شناخته می شود.

    شیخ و دولت فلسطین

    شیخ احمد یاسین در مصاحبه ای تصریح کرد: «دولت فلسطینی می خواهد مرزهای آن، مرزهای معروف فلسطین باشد. به همین دلیل تا اتمام مرحله آزاد سازی فلسطین، به وظیفه خود ادامه می دهیم». او در جای دیگری گفت: «وجود دو دولت در فلسطین محال است؛ راه حل، فقط تأسیس یک دولت اسلامی فلسطینی به رهبری مسلمانان در همه خاک فلسطین است که عرب و یهود و مسیحی در آن زندگی کنند». او معتقد بود اگر دو دولت اسلامی و یهودی در فلسطین تأسیس شود، هیچ فایده ای ندارد؛ زیرا پس از مدتی، درگیری دوباره به صورت گسترده تری آغاز می شود. راه حل، فقط زندگی مسالمت آمیز در زیر سایه یک دولت است.

    برگزاری انتخابات با حضور اشغالگران

    شیخ احمد یاسین با برگزاری انتخابات در زمان سلطه اشغالگران مخالف بود. به نظر او، برگزاری انتخابات تا زمانی که اشغال به قوّت خود باقی مانده، کاری نادرست و ناعاقلانه است؛ زیرا دشمن بر قانون مسلط است. شیخ معتقد بود که برگزاری انتخابات در دو صورت عملی است؛ عقب نشینی کامل رژیم صهیونیستی و برگزاری انتخابات با نظارت کامل نهادهای بین المللی.

    شهادت شیخ یاسین توسط موساد

  • شیخ احمد یاسین،در روز دوشنبه بیست و دوم مارس ۲۰۰۴، برابر با دوم فروردین ۱۳۸۳ به هنگام ترک مسجد، در حمله هوایی بالگردهای رژیم صهیونیستی به غزه به شهادت رسید. در این حمله، نه تن دیگر، از جمله یکی از فرزندان شیخ و دو تن از محافظان او شهید شدند. خبرگزاری فرانسه به نقل از رادیو اسرائیل اعلام کرد: «آریل شارون» نخست وزیر این رژیم، شخصا بر عملیات ترور شیخ احمد یاسین نظارت داشته است. بیشتر کشورها و مجامع بین المللی، از جمله سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب، سازمان جهانی حقوق بشر، واتیکان و حتی مجامع مختلف یهودیان، رژیم صهیونیستی را به دلیل این ترور محکوم کردند.
  • منبع : مجله حوزه .
  • ترجمه : شاکر کسرائی

  • قسمت سی ودوم

  • ترور فتحی شقاقی رهبرجهاد اسلامی فلسطین توسط موساد

  • دکتر فتحی ابراهیم شقاقی در تاریخ ۱۴/۱۱/۱۳۳۰ ش(۴/۱/۱۹۵۱م) در اردوگاه آوارگان فلسطینی واقع در رفح در جنوب نوار غزه به دنیا آمد. آنگونه که خود گفته تولدش در زیر چادر محل زندگی خانواده آواره‌اش بوده است.

      خانواده او جزء بیش از ۷۵۰ هزار آواره فلسطینی بودند که به دلیل اشغال فلسطین از سوی صهیونیست ها در سال ۱۳۲۷ش (۱۹۴۸م) برای فرار از قتل عام ناگزیر از ترک خانه و کاشانه شده بودند. بر این اساس باید گفت فتحی شقاقی مانند بسیاری دیگر از کودکان هم نسل خود با درد اشغال و درد آوارگی پا به این دنیا گذشت و انتخاب مبارزه برای بازگشت به خانه یک انتخاب طبیعی برای این نسل و نسل های بعد فلسطینی است.

    وی دوران کودکی و نوجوانی را در غزه گذراند. این در شرایطی بود که عرب گرایی ناصریسم در اوج محبوبیت خود قرار داشت و فتحی جوان نیز مانند بسیاری دیگر از جوانان عرب و فلسطینی، جمال عبدالناصر را تمجید می کرد. اما شکست مصر در جنگ سال ۱۹۶۷ میلادی(۱۳۴۶َ شمسی) همه رویاهای وی را از بین برد. شکستی که وی را ناامید نکرد، بلکه او را به اندیشدن برای رسیدن به بهترین انتخاب واداشت.

    در سال ۱۳۴۷ش(۱۹۶۸م) وارد دانشگاه بیرزیت در کرانه باختری شد و پس از دو سال تحصیل به عنوان معلم ریاضی در مدرسه النظامیه در شهر بیت المقدس اشغالی مشغول شد.در همین دوران با گروه ها و جریان ها مختلف فلسطین که عمدتا گرایش ها چپ داشتند آشنا شد و در برخی از فعالیت های آنها مشارکت کرد.

    در سال ۱۳۵۳ش(۱۹۷۴م) برای ادامه تحصیل به مصر رفت و در دانشگاه الزقازیق مصر در رشته پزشکی مشغول تحصیل شد و موفق به اخذ مدرک پزشکی اطفال شد. در مصر با جریان های فکری مختلفی آشنا شد و این آشنایی روح ناآرام وی را به تفکر بیشتر در باره مشکلات جهان اسلام واداشت. در همین دوران بود که با جمعی از همفکران مانند ایمن العوده و رمضان عبدالله، جنبش جهاد اسلامی فلسطین را پایه گذاری کرد و خود به عنوان نخستین دبیرکل آن انتخاب شد.

    در مصر بود که مبارزات ملت ایران علیه رژیم پهلوی توجه او را جلب کرد و او را به سوی مطالعه و شناخت نهضت امام خمینی (ره) سوق داد تا جایی که معتقد بود «مطرح کردن اندیشه های جایگزین و شک و تردید نسبت به ایدئولوژی اسلامی و قدرت آن در حفظ انسجام امت، موضوع اصلی بحث و درگیری است که از قرن نوزدهم آغاز شده و تاکنون ادامه یافته است». در ادامۀ این روند، امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی او که مظهر روش و فکر ایشان بود، نمونه ای جدید از تمدن بشری ارائه کرد که «پایان کار اندیشه های لائیک و همۀ دیگر انواع اندیشه هایی را که می خواستند جایگزین اسلام شوند اعلام کرد». امام خمینی(ره) «مظهر جریانی نو بود که اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مطرح می کرد تا از طریق برپایی حکومت اسلامی، همۀ ابعاد زندگی و مشکلات آن را حل و فصل کند».

    این شناخت از امام خمینی(ره) و نهضت اسلامی وی موجب شد تا مقاله ای با عنوان « امام خمینی(ره) راه حل اسلامی جایگزین» را در سال ۱۳۵۶ش و در حالی که هنوز انقلاب اسلامی به پبروزی نرسیده بود تالیف  و در آن پیروزی ملت اسلامی ایران را حتمی اعلام کند. در ادامه همین مقاله مبنای تالیف کتابی با همین نام شد که تاریخ (۱۶/۲/۱۹۷۹م)منتشر شد. کتابی که در همان روزهای اول ۱۰ هزار نسخه آن به به فروش رسید و به چاپ های بعد رسید. نیروهای امنیتی مصر به همین دلیل، وی را بازداشت کردند. مدتی پس از آزادی نیروهای امنیتی مجددا وی را به اتهام تاسیس جنبش جهاد اسلامی فلسطین بازداشت کردند و پس از تحمل چند ماه زندان وی را در ۱۳۵۹ش (۱۹۸۰م) از مصر اخراج کردند.

    وقتی به فلسطین اشغالی برگشت اقدام به تاسیس هسته های جوانان جنبش جهاد اسلامی در مناطق مختلف فلسطین به ویژه غزه و کرانه باختری پرداخت. وی چنان در کار خود مسائل امنیتی را رعایت می کرد که بعضا در یک روستا دو و یا سه هسته جنبش را ایجاد کرده بود بدون اینکه آنها از یکدیگر اطلاع داشته باشند. هدف وی از این کار تربیت نیروهایی برای آینده و مبارزه برای آزادی فلسطین از اشغال صهیونیست ها بود. این درحالی بود که در بیمارستان ویکتوریا در بیت المقدس مشغول طبابت بود.

    رژیم صهیونیستی در سال ۱۳۶۲ش (۱۹۸۳م) وی را به اتهام تشکیل جنبش جهاد اسلامی فلسطین بازداشت و ۱۱ ماه زندانی کرد. در سال ۱۳۶۵ش(۱۹۸۶م) مجددا وی را به اتهام تحریک و تشویق ملت فلسطین علیه اشغالگری بازداشت و به چهار و نیم سال زندان محکوم کرد اما متوجه شد وی از درون زندان نیز به فعالیت های خود ادامه می دهد لذا پیش از آنکه دوران محکومیتش به اتمام برسد وی را در سال ۱۳۶۷ش( ۱۹۸۸م) به لبنان تبعید کرد. جایی که سبب شد تا با برخی از ایرانی ها آشنا شود و این آشنایی خود موجب سفر به ایران و دیدار با امام خمینی(ره) و برخی دیگر از شخصیت های ایرانی شد. سفر و دیدارهایی که موجب تحکیم روابط جهاد اسلامی فلسطین با ایران شد.

    سرانجام در پنجم آبان ۱۳۷۴ ( ۲۶ اکتبر ۱۹۹۵) در حالی که قصد داشت برای بررسی وضعیت آوارگان فلسطینی در لیبی به این کشور سفر کند توسط نیروهای موساد(سازمان جاسوسی) رژیم صهیونیستی در مقابل هتل دیپلماتیک جزیره مالت با پنج گلوله ترور شد و به شهادت رسید..

    کسانی که تاریخ مبارزات ملت فلسطین و گروه های فلسطین را مطالعه کرده اند در این نکته متفق القول هستند که شهید دکتر فتحی شقاقی نقشی مهم در تغییر روند مبارزات فلسطین از تفکرات چپ و ملی گرایی به مبارزه بر اساس تفکر اسلامی ایفا کرد. روندی که سبب خارج شدن انحصار مبارزه با دشمن صهیونیستی از دست گروه های چپگرا و لائیک و به میدان آوردن توده های مردم برای مبارزه با اشغالگران بر اساس تکلیف دینی شد. تحولی که دستاوردهای بسیار مهمی را در عرصه مبارزات ضد صهیونیستی ملت فلسطین به وجود آورده است. (با استفاده از اطلاعات قدسنا )

  • ترجمه : شاکر کسرائی

    قسمت :سی ویکم

     

    اعترافات یک خلبان اسرائیلی درباره ترور سید عباس موسوی در سال .۱۹۹۲

  • یک خلبان صهیونیست که در عملیات ترور دبیرکل سابق حزب الله لبنان مشارکت داشته، با تشریح گوشه هایی از عملیات ترور وی فاش کرد: این عملیات در نتیجه شکست نقشه ربودن سید عباس موسوی انجام شد..

    به گزارش روزنامه الخلیج، بعد از گذشت ۱۶ سال از جنایت ترور سید عباس موسوی دبیرکل سابق جنبش حزب الله لبنان و”سهام” همسر و “حسین” پسر وی به همراه ۵ تن دیگر از همراهانش، یکی از ۴ خلبانی که این جنایت را مرتکب شد، گوشه هایی از این جنایت را فاش کرد..

    این خلبان اسرائیلی در این اعترافات خود تصریح کرد: ایهود باراک که درآن زمان رئیس ستاد مشترک ارتش بود بعد از آنکه اسرائیل نتوانست خودروی حامل موسوی را شناسایی کند، دستور داد تا همه خودروهای مشایعت کننده سید عباس موسوی را منفجر کنند..

    این خلبان که یکی از ۴ هواپیمای آپاچی را که درجنایت ترور دبیرکل سابق حزب الله شرکت داشتند، هدایت می کرد، درباره این عملیات تروریستی می گوید: دو فروند بالگرد درحالت آماده باش در فرودگاه ” محانیم” منتظر بودند، و دو هواپیمای دیگر هم در فرودگاه ” بتست.”.

    روزنامه معاریو چاپ تل آویو به نقل از این خلبان اسرائیلی که از وی با نام اختصاری ” أ” نام برد، گزارش داد: به وی اطلاع دادند که حرکت کاروان مشایعت کننده سید عباس موسوی از روستای “جبشت” آغاز شد..

    سید عباس موسوی به مناسبت شهادت “شیخ راغب حرب” یکی از فرماندهان حزب الله لبنان در روستای جبشت سخنرانی کرد..

    دبیرکل سابق جنبش حزب الله لبنان در فوریه سال ۱۹۹۲ به شهادت رسید.

    این خلبان درادامه اعترافات خود می گوید: بعد از مخابره شدن این موضوع به سرعت پرواز کردیم تا فرصت را ازدست ندهیم و نقشه این بود که کاروان مشایعت کننده را درخیابانی عریض بدور از مناطق مسکونی هدف قرار دهیم..

    وی افزود: درحالی که دو هواپیما برای هدف قرار دادن کاروان پرواز کردند، دو هواپیمای دیگر نیز به سمت ساحل لبنان پرواز خود را آغاز کردند تا در صورت تغییر مسیر خودورها به سمت دریا، آنان را مورد هدف قرار دهند.

    خلبان اسرائیلی تصریح کرد: من بعد از ده دقیقه از بلند شدن متوجه خودروهای سیاه رنگ و یک دستگاه خودروی جیپ شدم که محافظان موسوی در آن بودند و این خودروها با سرعت زیادی حرکت می کردند. اما خودرویی را که موسوی درآن بود، شناسایی و شروع به تعقیب آن کردیم.

    وی تاکید کرد: خودروی حامل سید عباس موسوی با هدف استتار بارها جای خود را در مسیر کاروان تغییر می داد به طوریکه عملا قدرت شناسایی آن را ازدست دادیم دراین هنگام بود که دستور بمباران همه خودروها را دریافت کردیم تا از عملیات ترور مطمئن شویم.

    خلبان اسرائیلی درادامه اعترافات خود اظهار داشت: هواپیماهایی که نیروهای هوایی رژیم صهیونیستی برای استفاده از آن در آمریکا آموزش دیدند، موشک اول را با فاصله ۵ کیلومتر پرتاب کردند به طوری که منجر به منفجر شدن خودروی اول و انهدام آن شد و این خودرو به عقب منحرف شد به طوری که به خودروی پشتی خود وابسته به جنبش امل برخورد کرد. دراین لحظه احتمال داده شد که این خودرو، خودروی حامل سید عباس موسوی باشد..

    وی افزود: بعد ازآن، مسافت خود را با کاروان مشایعت کننده سید عباس موسوی کم کردیم، دراین هنگام خودروی حامل محافظان موسوی درکنار ماشین شعله ور ایستاد و بقیه خودروها هم همانطوری که پیش بینی می شد، به طرف دریا تغییر مسیر دادند. دراین هنگام خودروی جیپ را هدف قرار دادیم و منهدم کردیم اما خالی از سرنشین بود. هواپیمای دوم به سوی محافظان درحالی که از ماشین پیاده شدند، به طرف زمین تیراندازی کردند، بدون اینکه متوجه شود آنان را هدف قرار داده است یا نه. در همین حال دو هواپیمای دیگر بر فراز دریا ظاهر شدند و به سوی خودروهای نجات یافته رفتند و آنها را هدف قرار دادند.

    خلبان اسرائیلی درادامه توضیح داد : هواپیمای وی از همه طرف از سمت زمین هدف قرارگرفت و هنگامی که فرود آمد متوجه شد که مورد اصابت قرار گرفت و بعد ازآن از خبرها شنیدیم ؛ سید عباس موسوی به همراه همراهانش کشته شده است..

    وی درادامه اعترافات خود تصریح کرد: عملیات پرواز ۱۰ دقیقه طول کشید درحالیکه عملیات ترور ۵ دقیقه به طول انجامید..

    این عامل ترور سید عباس موسوی درادامه افزود: تا پیش از عملیات می دانستیم که هدف ازاین عملیات شخص مهمی است چرا که کاروان مشایعت کننده بیانگر آن بود اما به ما اطلاع نداده بودند که هدف موسوی است..

    وی افزود: فرماندهان نیروی هوایی اسرائیل درعین حال نسبت به موفقیت این عملیات که ” ساعت شبانگاهی” نامیده شد، تردید داشتند چراکه شناسایی هدف امری بسیار دشوار بود..

    این خلبان درادامه تاکید کرد: بر اساس تحقیقات به عمل آمده که بخش اطلاعات نظامی اسرائیل در سال ۲۰۰۶ توسط ” ژنرال عاموس جلبوع ” انجام شد، به طراح این عملیات انتقاد شدیدی وارد کرد..

    وی درپایان فاش ساخت : نقشه اصلی، ربودن سید عباس موسوی برای سازش با حزب الله بر سر موضوع خلبان “رون آراد” بود و این عملیات ترور درنتیجه شکست طرح ربودن موسوی و با تایید “موشه ارینز” وزیر جنگ آن زمان انجام شد.

  •  ادامه دارد

  • ترجمه شاکر کسرائی 

  • قسمت سی ام

  • شهادت سید عباس موسوی توسط موساد

  • سید عباس موسوی دبیر کل حزب الله لبنان در۲۷بهمن ۱۳۷۰ (۱۶ فوریه ۱۹۹۲م) برای شرکت در مراسم سالگرد شهادت شیخ راغب حرب  به روستای جبشیت سفر کرد ، و پس از شرکت در مراسم و ایراد سخنرانی به سمت بیروت  در حرکت بود. هلی‌کوپترهای اسرائیلی با توجه به اطلاعاتی که از طریق جاسوسان اسرائیل در لبنان   به دست آورده بودند به کاروان اتومبیل‌های سید عباس موسوی حمله کردند و با هدف قرار دادن خودروی وی، او و فرزند و همسرش را به شهادت  رساندند.

    • سید عباس موسوی دومین دبیر کل حزب الله لبنان در سال های اول فعالیتش در کنار نیروهای فلسطینی با اسرائیل جنگید .وی عازم عراق شد تا به تحصیل در حوزه علمیه بپردازد.وی در مدت اقامت خود در عراق با رژیم بعث عراق درگیر شد وهنگام بازگشت به لبنان با تشکیل حزب الله به صورت جدی دوارد نبرد با اسرائیل شد .وی متاثر از  اندیشه های سید محمد باقر صدر وامام خمینی (رض ) بود وبرای دیدار با امام خمینی در سال ۱۳۵۸ به ایران آمد.او در سال ۱۹۹۱ (۱۳۷۰) به عنوان دبیر کل حزب الله لبنان انتخاب شد.

    • سید عباس موسوی در سال ۱۹۵۲( ۱۳۳۱) در شهرک نبی شیت از توابع بعلبک لبنان به دنیا آمد.

    • در سال ۱۹۶۶ ( ۱۳۴۵ ) در شهر صور با امام موسی صدر آشنا شد وبه توصیه وی به حوزه علمیه صور رفت وتحصیلات حوزوی خودرا از انجا شروع کرد.

    • او در سال ۱۹۶۷(۱۳۴۶) برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف اشرف هجرت کرد وپس از گذراندن دروس سطح در حوزه علمیه نجف اشرف در دروس سید ابو القاسم خویی وسید محمد باقر صدر شرکت کرد.وی ارتباط گسترده ای با شهید صدر داشت واو بود که مقدمات آشنائی سید حسن نصر الله را با شهید صدر فراهم کرد.

    • سید عباس موسوی به علت فعالیت سیاسی علیه رژیم بعث عراق تحت فشار حکومت بعث قرار گرفت واز سوی دیگر از وضعیت ناکگوار محرومان در لبنان اطلاع داشت وبه همین دلیل در سال ۱۹۷۹ به لبنان مراجعت کرد.

    • در همان سال حوزه علمیه ای در شهر بعلبک با نام امام منتظر تاسیس کرد .همسر وی نیز حوزه ای بنام الزهرا برای تحصیل بانوان دایر نمود.

    • در سال ۱۹۷۹(۱۳۵۷) تجمع علمای مسلمین را برای هماهنگی بیشتر میان روحانیون لبنانی ایجاد کرد.

    • در سال ۱۹۸۲(۱۳۶۱) در پی اشغال لبنان توسط اسرائیل سید عباس موسوی به همراه چند تن از جوانان لبنانی در دره بقاع لبنان جمع شده وگروهی را برای مبارزه با اسرائیل تشکیل دادند که بعدها به حزب الله موسوم شد.

    • سید عباس موسوی در ماه مه ۱۹۹۱ ( ۱۳۷۰ ) از سوی شورای مرکزی حزب الله لبنان به عنوان دبیر کل این حزب انتخاب شد تا پس از صبحی الطفیلی دومین دبیر کل حزب الله باشد.

    • ادامه دارد .

 

 

 

  • ترجمه : شاکر کسرائی

    قسمت بیست ونهم

 

ترور یک فرمانده نظامی جنبش حماس توسط موساد در دبی

در سال ۱۹۸۸ یک چریک فلسطینی بهمراه دو تن از دوستانش آفی سسپورتس سرباز اسرائیلی را در شهر جلوس در نزدیکی عسقلان  ربودند .دو ما ه بعد همان چریک بهمراه دو تن از دوستانش ایلان سعدون سرباز اسرائیلی را در منطقه المسمیه ربودند ودو سرباز را به قتل رساندند.

این چریک فلسطینی هنگام عبور با اتومبیلش بسوی غزه  توسط اسرائیلی ها شناخته شد وتحت تعقیب قرار گرفت.

از ان تاریخ به مدت سه ماه  این چریک فلسطینی ودوستانش تحت تعقیب سربازان اسرائیلی قرار گرفتند . لذا تصمیم گرفتند از مرز مصر عبور کنند ولی مقامات مرزی مصر وی وهمراهانش را بمدت چهل روز بازداشت کردند .این مقامات این چریک وهمراهانش را به لیبی فرستادند ولی انها از لیبی به سوریه رفتند ودر سوریه مستقر شدند.

در تاریخ ۱۹ ژانویه ۲۰۱۰ جسد این چریک فلسطینی در هتل البستان دبی پیدا شد.

تحقیقات نشان داد که  ترور این چریک فلسطینی با همکاری وهماهنگی دستگاه های جاسوسی غرب با سازمان موساد اسرائیل صورت گرفته است  .

تحقیقات به این نتیجه رسید که چریک فلسطینی که در دبی ترور شد یکی از فرماندهان گردان های عز الدین القسام وابسته به جنبش فلسطینی حماس بوده ونامش محمود عبد الرووف المبحوح متولد ۱۴ فوریه ۱۹۶۰ بوداسرائیل او را مسئول ربودن وقتل دو سرباز اسرائیلی هنگام نخستین انتفاضه فلسطینی ها ومسئول قاچاق اسلحه به نوار غزه معرفی کرده بود .

پدر المبحوح در سال ۱۹۴۸ از شهر طیما نزدیک شهر عسقلان به لبنان مهاجرت  ودر اردوگاه فلسطینی تا کلاس ششم تحصیل کرد.خانواده المبحوح دارای ۱۴ فرزند ذکور ودو دختر بود ومحمود پنجمین فرزند ذکور خانواده بود .محمود به ورزش زیبایی اندام علاقه داشت .ودر یکی از مسابقات زیبایی اندام که در نوار غزه برگزار شده بود  رتبه اول را کسب کرد.در سال ۱۹۸۲ وی به اردوگاه تل الزعتر در لبنان منتقل گردید.

المبحوح در سال  ۱۹۸۶ توسط نیروهای اسرائیلی به اتهام حمل اسلحه ووابستگی به جنبش حماس بازداشت شد بازداشت وی یکسال طول کشید .وی در زندان السرایا در غزه نگهداری شد .المبحوح در سال ۱۹۸۷ با اغاز نخستین انتفاضه فلسطینی ها از زندان آزاد شد .وفعالیت سری ومحرمانه خودرا علیه اشغالگران از سر گرفت .روابط خودرا با شیخ احمد یاسین پایه گذار جنبش حماس  وشیخ صلاح شحاده پایه گذار گردان های عز الدین القسام تقویت کرد .وی عضو اولین گروه نظامی که محمد الشراتحه انرا تاسیس کرد بود.وی پس از ازادی از زندان واحد ۱۰۱ را تشکیل داد.این واحد بنا به دستور شیخ صلاح شحاده یکی از فرماندهان نظامی جنبش حماس متخصص ربودن سربازان اسرائیلی بود .در ۲۰۱۰ برای انجام ماموریتی که تنها چند تن از رهبران حماس اطلاع داشتند به دبی رسید .

المبحوح از زمانی که هواپیمایی امارات را از دمشق در ساعت ده صبح یکروز قبل از ترور سوار شد تحت نظر قرار گرفت . وی با گذرنامه جعلی مسافرت می کرد. وزمانی که به دبی رسید از سوی دو مرد اروپایی زیر نظر قرار گرفت .وی به یک هتل در دبی رفت وشب را در ان هتل گذراند که مورد حمله عناصر مسلح قرار گرفت وبا بالشت خفه شد .وی قصد داشت به یک گشور دیگر برود. در اثر خفگی از بینی ودهان او خود خون جاری شد وبدن او قادر به عکس العمل نبود.ونتوانست با حمله کنندگان پاسخ دهد.مهاجمین پس از اینکه وی را به قتل رساندند ومطمئن شدند که وی مرده است نیمه شب  اتاق وی را ترک کردند. انها اثاثیه اتاق را مرتب کردند تا همه چیز عادی نشان داده شود.وانگار مردن المبحوح در اثر سکته مغزی بوده است.واین همان بود که پزشکان در اولین معاینه به ان رسیدند .انها مرگ المبحوح را عادی دانستند وانرا در نتیجه سکته مغزی تشخیص دادند. المبحوح از سوی مقامات امارات وبیمارستانی که به ان منتقل شد شناخته نشده بود .وعقیده انها بر این بود که وی یک انسان عادی است ودر ان زمان مشخص نبود حمله کنندگان چه کسانی بودند .

در ۲۰ ژانویه جنبش حماس اعلام کرد که المبحوح در دبی در اثر حادثه ای که دردست بررسی است فوت کرده است.ولی حماس در بیانیه خود اسرائیل را متهم نکرد.ولی پس از گزارش پزشکی دوم ، خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس اسرائیل را مسئول ترور المبحوح دانست .ولی پلیس دبی اعلام کرد که افرادی که ترور را انجام دادند  شناسایی کرده  واکثرشان دارای گذرنامه های اروپایی بوده اند.

ضاحی خلفان رئیس پلیس دبی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت : ۱۱ نفر دارای گذرنامه های انگلیسی وایرلندی و.آلمانی وفرانسوی ترور را انجام دادند.

پس از اینکه پلیس دبی در مورد قاتلان اظهار نظر کرد اتحادیه اروپا طی بیانیه ای اقدام افراد حامل گذرنامه های جعلی  اروپایی را محکوم کرد .

یادآوری می شود که عاملان ترور المبحوح از ۱۲ گذرنامه جعلی انگلیسی  استفاده کردند.انگلیس سفیر اسرائیل در لندن را به وزارت خارجه احضار ونتیجه تحقیات خودرا درباره ترور را به وی ابلاغ کرد.

روزنامه انگلیسی  دیلی میل نوشت :  اسرائیل چند ساعت قبل از ترور المبحوح  در دبی به سازمان اطلاعات خارجی انگلیس اطلاع داد که تعدادی از جاسوسانش در نظر دارند عملیاتی با استفاده از گذرنامه های جعلی انگلیس انجام دهند .

بی بی سی گفت که دولت بریتانیا یک دیپلمات اسرائیلی را که دست به جعل گذرنامه انگلیسی زده بود وبا ان وارد دبی شده بود را اخراج کرد.

ادامه دارد.

 

 

 

ناجی العلی . در سال ۱۹۳۸ به دنیا آمد و تحصیلاتش را پی گرفت.وی در سال ۱۳۵۸، در نمايشگاهی در تهران اثار خودرا به نمایش گذاشت  ـ

 

حنظله

Handala.gif

حنظله (به معنی سیب تلخ) یک شخصیت کارتونی برساخته ناجی العلی  کاریکاتوریست فلسطینی است که نماد مصور مردم فلسطین و نشانگر سرنوشت تلخ و اندوهبار آوارگان فلسطینی است.

او یک کودک ۱۰ ساله فلسطینی است که نخستین بار در سال ۱۹۶۹ در روزنامه کویتی السیاسة به تصویر کشیده‌شد.

ناجی علی از سال ۱۹۷۳ به این سو حنظله را همواره پشت به بیننده و با دستان قلاب شده در پشت ترسیم کرده‌است. ده‌سالگی سنی‌است که او مجبور به ترک فلسطین شد و ده‌ساله ماندنش ناشی از آن است که جز در سرزمین خودش نمی‌تواند رشد کند. حنظله همیشه پیراهن ژنده و پابرهنه است و در کاریکاتورهای تازه‌تر گاه در حال سنگ‌پرانی یا شعارنویسی است.

خالد العلی فرزند ناجی العلی کاریکاتوریست  فلسطینی گفت: هنری که پدرم آن را ارائه می‌کرد بیانگر مصیبت فلسطین و مسئله فلسطین ناشی از اشغالگری اسرائیلی‌ها بود.

وی در گفتگو با خبرگزاری آناتولی مصادف با ۳۴ امین سالگرد ترور ناجی العلی کاریکاتوریست فلسطینی در لندن  افزود: پدرم یکی از نقاشان مهم جهان عرب بود، این نقاش فقید تلاش کرد در کارهای خود روابط آمریکا و اسرائیل و رژیم‌های عربی را در خصوص مسئله فلسطین منعکس نماید.

العلی در ۲۲ ژوئن سال ۱۹۸۷ هنگامی که در لندن در مسیر دفتر کار خود بود ترور شد و در ۲۹ آگوست همان سال در یکی از بیمارستان‌های لندن به دلیل شدت جراحات وارده در عملیات ترور به شهادت رسید. تاکنون مقامات انگلیسی نتوانسته‌اند مجریان این عملیات ترور را بازداشت کنند.

خالد العلی می‌گوید: شخصیت «حنظله» که به امضای ناجی العلی رسیده به نماد مبارزه فلسطینیان برای آزادی تبدیل شده است.

وی افزود: در واقع نقاشی‌های ناجی العلی توانست نگاه‌ها را در مدت زمانی کوتاه به خود جلب کند، چرا که این کارها بیانگر روح و جوهره مسئله فلسطین بود و مورد تحسین و توجه فراوانی قرار گرفت.

العلی ادامه داد: ناجی العلی در سال ۱۹۳۶ در روستای الشجره فلسطین به دنیا آمد و در همان روستا به زندگی خود ادامه داد تا اینکه در سال ۱۹۴۸ به همراه خانواده خود مجبور شدند از آنجا خارج شوند در حالی که ۱۱ یا ۱۲ سال بیشتر سن نداشت، هزاران فلسطینی به زور از میهن خود رانده شدند. پدرم به همراه خانواده‌اش در اردوگاه عین الحلوه در جنوب لبنان سکنی گزیدند.

مصیبت همراه همیشگی ناجی

خالد العلی در ادامه سخنان خود گفت: پدرم به همراه خانواده‌اش از خانه‌ و زندگی‌ و مزارع خود اخراج شدند، آنان ناگهان خود را در اردوگاهی یافتند که باید با مشکلات زیاد زندگی دست و پنجه نرم می‌کردند، نه شغلی داشتند و نه کاری برای آنان بود و نه چیزی بود که بر آن تکیه کنند، تجربه بسیار دردناکی بود . این تجربه نتوانست پدرم را تحقیر نماید و با شکست مواجه کند، بلکه عزم و اراده وی را محکم نموده و باعث افزایش شجاعت و ایستادگی پدرم شد.

خالد می‌گوید: پدرم برخی نقاشی‌های خود را در سنین پایین ترسیم کرد اما به هیچ وجه به معنای آن نیست که وی حرکت هنری خود را از کودکی آغاز کرده است.

وی افزود که پدرش توجه زیادی به فعالیت سیاسی داشته و خیلی سریع وارد آن شده و پس از چندین نوبت بازداشت شدن توسط مقامات لبنانی در سال ۱۹۶۳ به کویت منتقل شد و در آنجا کار در مجله کویتی الطلیعه را آغاز کرد.

خالد العلی ادامه داد: تا آن زمان نقاشی‌های پدرم در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی و مشکلات داخلی بود اما وی به تدریج نقاشی در مورد سیاست و فلسطین و حوادث خاورمیانه و جهان را آغاز کرده و این روند را هر چه بیشتر سرعت بخشید.

قطب‌نمای بازگشت

خالد العلی در مورد شخصیت حنظله یادآور شد که پدرش در آگوست ۱۹۶۹ از این شخصیت کاریکاتوری پرده برداری کرد.

وی در توصیف این شخصیت می‌گوید: حنظله کودکی است که در سنین پایین فلسطین را ترک کرده است زمان هنگام خروج وی از فلسطین متوقف شده است، پدرم معمولاً می‌گفت حنظله تنها زمانی بزرگ می‌شود که به میهن خود یعنی فلسطین بازگردد.

خالد ادامه داد: حنظله برای ما شخصیت یک کودک فقیر را به تصویر می‌کشد … او زیبایی ظاهری نداشته و پاهای برهنه دارد، علاوه بر آنکه لباس‌هایش وصله دار و موهای آلوده‌ای دارد … بنابراین حنظله کودکی نیست که کسی آرزومند داشتن چنین فرزندی در زندگی باشد. حنظله به نوعی حاکی از ضمیر ناخودآگاه پدر من است، کودکی که به هیچ وجه دروغ نمی‌گوید، هر آنچه که به آن فکر می‌کند را بدون در نظر گرفتن عواقبش بر زبان می‌آورد و تلاش می‌کند در جهت صحیح حرکت کند.

در بخش دیگری از سخنان خالد آمده است: به این ترتیب حنظله برای پدرم به منزله قطب نما است، حنظله برای ناجی العلی قطب نمایی جهت بازگشت به فلسطین است، قطب‌ نماها معمولاً جهت شمال را نشان می‌دهند در حالی که قطب نمای حنظله همیشه به سمت فلسطین است.

پایان

 

 

 

ترجمه : شاکر کسرائی

قسمت بیست وهفم

 

ترور غسان کنفانی نویسنده وروزنامه نگار فلسطینی توسط موساد در بیروت

«غسان کنفانی» نویسنده و روزنامه‌نگار فلسطینی که از اعضای جبهه مردمی برای آزادی فلسطین نیز بود، «در ژوئیه ۱۹۷۲  بهمراه  خواهرزاده هفده ساله اش در اتومبیل خود در بیروت به دست رژیم صهیونیستی ترور شدند،کنفانی غسان فائز کنفانی در ۹ آوریل سال ۱۹۳۶ در خانواده‌ای کُردتبار از در شهر عکا در فلسطین  متولد شد. او سومین فرزند فائز عبدالرزاق بود که در جنبش ملی بر ضد اشغال بریتانیا فعالیت داشت. تحصیلات اولیه را در مدرسه فرانسوی زبان میسیونرهای کاتولیک در شهر یافا سپری کرد. به دلیل اشغال شهر یافا توسط نیروهای اسرائیلی در سال ۱۹۴۸ غسان به همراه خانواده مجبور به مهاجرت شد و پس از اقامت کوتاهی در لبنان به سوریه کوچ کرد و به عنوان پناهنده فلسطینی سکنی گزید. در آنجا به تحصیل ادامه داد. در عین حال در روزگار نوجوانی با برادرش کار می‌کرد. به عسرت اما با عزت می‌زیست و طعم تلخ فقر را می‌چشید. به کارهایی دشوار دست زد تا دست‌کم برای خانواده‌اش معیشتی فراهم سازد. در شانزده سالگی وقتی روزها کار می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند، هم‌زمان در یکی از روستاهای سوریه به تدریس در مدرسهٔ پناهندگان فلسطینی مشغول بود. با این شرایط دوره متوسطه را در آنجا سپری کرد. در سال ۱۹۵۲ در رشته ادبیات عرب دانشگاه دمشق ثبت‌نام کرد.

کنفانی په عنوان یکی از سمبل‌های مقاومت در میان آزادی‌خواهان جهان مطرح است . در ایران نیز آثار او به کرات ترجمه شده است.

یک تحلیل‌گر روزنامه ها آرتص  در گزارشی تاکید کرد اسرائیل  برای ترور نویسنده فلسطینی بخشیده نخواهد شد.

«غدعون لیفی» تحلیل‌گر اسرائیلی در گزارشی که  برای روزنامه «هاآرتص» نوشت اعلام کرد قتل کنفانی غیرقابل بخشش می‌باشد چرا  که سالانه هزاران فلسطینی بدست اسرائیل کشته می شوند . اما هیچ صحبتی از آن‌ها نمی‌شود. در میان شهدای فلسطینی زنان و کودکان نیز وجود دارند.

ادامه دارد.

 

 

 

 

ترجمه : شاکر کسرائی

قسمت بیست وششم

ترور دانشمند مصری توسط موساد

یکی از ساکنان ساختمان شماره ۲۰ در خیابان طیبه شهر اسکندریه با استشمام بوی نشت گاز تلاش کرد منبع این گاز را شناسائی کند که صدای مهیبی شنید وبه خیابان نگاه کرد دید که یک جسد از ساختمان به زمین افتا د با دقت در چهره مرد سقوط کرده متوجه شد مرد چهل ساله است وجسدش به زمین برخورد کرده وواز سر او خون خارج می شود.

وی با تماس به پلیس به انها خبر سقوط جسد مرد را خبر داد .چند دقیقه بعد پلیس رسید .افراد پلیس از ساکنان ساختمان درباره مرد سوال کردند ولی هیچکس او را نشناخت .مرد میانسال اهل محل نبود .

پلیس به تحقیقات خود ادامه داد وبه این نتیجه رسید که مرد فوت شده دکتر سعید السید بدیر روز قبل وارد اپارتمان برادرش در طبقه چهارم ساختمان شماره ۲۰ شده وبا این حادثه روبرو گردیده است.

پلیس وارد آپارتمان شد ومتوجه شد که یک کپسول گاز در اطاق خواب بوده ویک قطره خون روی تختخواب دیده شده است.نتیجه کالبد شکافی نشان داد که مرد میانسال دست به خودکشی زده است.هیچکس از هویت مرد میانسال اطلاعی نداشت .فقط اطلاع حاصل شد که وی فرزند سید بدیر هنرپیشه  سینما است .روزنامه ها روز بعد خبر خودکشی در ۱۸ ژوئیه ۱۹۸۹ را چاپ کردند.

پلیس برادر مرد متوفی را دعوت کرد تا اطلاعات خودرا درباره برادرش به پلیس برساند .ولی صحبت های برادر متوفی کل اطلاعات قبلی را تغییر داد .وی اعلام کرد که متوفی سومین دانشمند جهان در ارتباطات فضائی است .او گفت برادرش متولد ۴ ژانویه ۱۹۴۹ است او افسر بازنشسته ارتش بوده ودرجه سرهنگی داشته است.

متوفی مدارک علمی متعددی داشته از جمله مدرک فوق لبیسانس در مهندسی برق از دانشگاه افسری مصر ودرجه دکترا در مهندسی الکترونیک از دانشگاه کنت انگلیس ونامزد دریافت جایزه دولتی یوده است.

دادستانی کل مصر با شنیدن اطلاعات درباره سعید السید بدیر مرد میانسال به این نتیجه رسید که نامبرده پس از بازنشستگی عازم آلمان شد وبا دانشگاه دیزبورج قراردادی کاری بست ولی شرط کرد که نتایج مطالعاتش را در وهله او به کشورش مصر ارسال نماید.

زمانی که این دانشمند مصری تصمیم گرفت به امریکا برود تا با استفاده از امکانات امریکائی ها به مطالعات خود ادامه دهد مشکلات یکی پس از دیگری برای او بروز کرد .او هرروز مشکلی در برابرش می دید یک روز می دید که در خلال نبودنش در منزل اثاتیه منزلش جا بجا شده است .

با دیدن این وضع ، دکتر سعید صبر خودرا از دست داد وتصمیم گرفت به مصر بازگردد .

وقتی به مصر رسید با برادرش تماس گرفت واز او کلید آپارتمانش در اسکندریه را خواست ..تا به مطالعات خود ادامه دهد واز برادرش درخواست کرد به همسرش ودو کودکش را مورد تفقد قرار دهد.

ولی طرفی بود که نمیخواست دکتر سعید به مطالعاتش ادامه دهد.وتصمیم گرفت اورا به قتل برساند.در تحقیقات بعدی پلیس بعید دانست که دکتر سعید دست به خودکشی زده باشد.

در وهله اول همه معتقد بودند که دکتر سعید با بازکردن کپسول گاز در درون اطاق دست به خودکشی زده است وسپس مورگ دستش را با چاقو بریده است .وپس از ان از طبقه چهارم خودرا به بیروت پرتاپ کرده است.

پلیس احتمال خودکشی دکتر سعید را منتفی دانست .پلیس در تحقیقات خود اعلام کرد که دو یا سه نفر وارد آپارتمان شده ودست وپای مرحوم را بسته وبه اطاق خواب منتقل نموده ویکی از انها مو رگ اورا بریده ودیگری گکپسوئل گاز را حاضر کرده وانرا باز کرده وزمانی که بوی گاز همه اطاق را فرا گرفته دکتز سعید در اثر استنشاق گاز جان داده واین سه نفر اورا از طبقه چهارم به پایین پرت کردند.

این سناریو با اقدامات سازمان جاسوسی موساد منطبق است.

پس از قتل این دانشمند مصری  این سوال مطرح شد  چرا وی را به قتل رساندند؟

تخصص این دانشمند بهترین پاسخ به سوال است .چرا که نتیجه مطالعات علمی این دانشمند می توانست به مصر برسد .

وی پس از بازنشستگی در ارتش مصر به انگلیس رفت ودرجه دکترا خودرا بدست آورد سپس در دانشگاه المان روی ماهواره مصنوعی کالر می کرد وبا این دانشگاه قراردی را امضا کرد تا ظرف دو سال به مطالعات خود ادامه دهد:

نامبرده در دو زمینه ماهواره تخصص داشت :

۱- کنترل مدت زمان اغاز پرتاپ ماهواره به فضا .

۲- کنترل اطلاعات ارسال شده از ماهواره چه ماهواره جاسوسی باشد ویا ماهوره اکتشافی به مرکز اطلاعات در زمین.

تخصص دکتر سعید در زمینه فضا نوردی اسرائیل را نگران می کرد .

اظهارات همسر دکتر سعید نشان داد که وی دست به خودکشی نزده بلکه اورا به قتل رسانده است تا وی نتواند نتایج تحقیقات خودرا به مصر برساند.

دکتر سعید بدیر اولین واخرین دانشمند مسلمان نیست که توسط موساد ترور می گردد. با ترور این دانشمند مصری مصر وجهان اسلام یکی از دانشمندان ممتاز خودرا از دست داد .

ادامه دارد

 

 

 

 

 

 

 

قسمت بیست وپنجم

چندساعت از شب گذشته بود و صهیونیست‌ها کنار هم در ساختمان مرکزی موساد نشسته و به نمایشگر چشم دوخته بودند که یکی از افسران واحد ۸۲۰۰ فریاد کشید: «خودشه، این مائوریسه!»

 چندی پیش روز ۱۲ فوریه سالروز شهادت عماد مغنیه فرمانده مقاومت و یکی از چهره‌های اصلی حزب‌الله لبنان بود که به این مناسبت مروری بر کتاب «فرمانده در سایه» با گردآوری و ترجمه وحید خضاب درباره این فرمانده افسانه‌ای مقاومت اسلامی داشتیم.

اما بخش‌هایی از کتاب «فرمانده در سایه»، ترجمه یکی از فصول کتاب «تو زودتر بکش» نوشته رونین برگمن خبرنگار اسرائیلی است که تاریخ ترور و آدم‌کشی‌های رژیم صهیونیستی را در قالب اثری منسجم گردآوری و تدوین کرده است. این فصل از کتاب مذکور درباره دستیابی اسرائیل به موقعیت شهید مغنیه و ترور اوست. ترجمه وحید خضاب از کتاب قطور «تو زودتر بکش» تا به‌حال ۳ جلد داشته که بناست جلد چهارمی هم به آن افزوده شود و آن را تکمیل کند.

فصل مربوط به ترور عماد مغنیه، ازجمله فصولی است که بناست در جلد چهارم ترجمه خضاب از این کتاب بخوانیم و سال آینده به بازار نشر می‌آید. به این ترتیب شماره‌صفحاتی که در مطلب پیش‌رو ذکر شده‌اند، مربوط به کتاب «فرمانده در سایه» هستند. در این مطلب مروری بر روایت ترور و شهادت حاج‌رضوان در سال ۲۰۰۸ داریم که رونین برگمن در کتاب «تو زودتر بکش» آورده و البته وحید خضاب هم روایت‌های اعضای جبهه مقاومت اسلامی را کنار آن در «فرمانده در سایه» قرار داده است.

اما با مطالعه در پرونده شهادت عماد مغنیه، متوجه شباهتی بین ترور او سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی می‌شویم؛ جنایتکاربودن رئیس‌جمهورها و نخست‌وزیران آمریکا و اسرائیل که به‌جز آتش‌افروزی در نقاط مختلف جهان، دستور قتل و ترور چهره‌های مختلف را صادر می‌کنند. در پرونده ترور عماد مغنیه، دست جورج بوش و ایهود اولمرت خون‌آلود است و در ترور سردار سلیمانی دست چهره‌هایی چون دونالد ترامپ، مایک پمپئو و…

دو سال پیش از ترور عماد مغنیه، خبرهایی در رسانه‌های آمریکایی مبنی بر افزایش تلاش‌های سیا برای کشتن او منتشر شد. این فرمانده لبنانی مقاومت اسلامی، بیش از ۲۵ سال تحت تعقیب دستگاه‌های اطلاعاتی و نیروهای آمریکایی بود و آمریکایی‌ها طی دهه ۸۰ با آن‌که تحت تعقیب‌شان بود، به او دست پیدا تکردند. یکی از مطبوعات غربی هم نوشته بود تل‌آویو اواخر دهه ۸۰ بارها سعی کرد مغنیه را نابود کند. اما هرچه اطلاعات بیشتری جمع می‌کرد دسترسی به او سخت‌تر می‌شد چون نقطه ضعفی که اسرائیل بتواند از آن استفاده کند نداشت؛ به این معنی که مغنیه نه مشروب می‌خورد، نه اهل ارتباط با زن‌ها بود و نه مواد مخدر مصرف می‌کرد.

در ادامه مشروح دهمین‌قسمت از پرونده بررسی کتاب «تو زودتر بکش» را می‌خوانیم؛

* یک‌فیلم ویدئویی و اولین ردپا از مغنیه

طبق گفته‌های مئیر داگان رئیس وقت موساد که برگمن در کتاب «تو زودتر بکش» نقل کرده، مشکل اصلی اسرائیلی‌ها در ابتدای راه این بود که هیچ‌کس نمی‌توانست مغنیه را پیدا کند. اما در جولای ۲۰۰۴ بعد از کشته‌شدن غالب العوالی یکی از بلندپایه‌ترین فرماندهان نظامی حزب‌الله در بمب‌گذاری مرسدس بنزش، حزب یک فیلم یادبود درباره او منتشر کرد که شامل تصاویریاز جلسات درون حزبی بود. موساد با تهیه یک‌نسخه از این فیلم، آن را در ماه دسامبر برای گروهی از کارشناسان واحد ۸۲۰۰ اَمان و موساد پخش کرد. در این جلسه که تمام شب به طول انجامید، جز به جز فیلم با دقت واکاوی شد به این امید که به اطلاعات تازه‌ای از دشمن مرموز و مخفی‌کار اسرائیل دست پیدا کنند.

روبروی سیدحسن مردی ایستاده بود که چهره‌اش در اغلب لحظات فیلم مشخص نبود اما در یک‌لحظه خیلی کوتاه صورتش مشخص شد؛ مردی ریش‌دار، عینکی با یونیفورم نظامی پلنگی و کلاه، که داشت درباره نقاط مختلفی از نقشه برای نصرالله توضیحاتی ارائه می‌کردچندساعت از شب گذشته بود و صهیونیست‌ها کنار هم در ساختمان مرکزی موساد نشسته و به نمایشگر چشم دوخته بودند که یکی از افسران واحد ۸۲۰۰ فریاد کشید: «خودشه، این مائوریسه!»

مائوریس اسم رمز مغنیه بود. صحنه‌ای از فیلم که مأمور اسرائیلی را به خود جذب کرد، سیدحسن نصرالله را نشان می‌داد که به یک‌نمایشگر رایانه‌ای بزرگ چشم دوخته بود. نمایشگر بزرگ داشت یک نقشه را نشان می‌داد. روبروی سیدحسن مردی ایستاده بود که چهره‌اش در اغلب لحظات فیلم مشخص نبود اما در یک‌لحظه خیلی کوتاه صورتش مشخص شد؛ مردی ریش‌دار، عینکی با یونیفورم نظامی پلنگی و کلاه، که داشت درباره نقاط مختلفی از نقشه برای نصرالله توضیحاتی ارائه می‌کرد. او عماد مغنیه یا به‌قول اسرائیلی‌ها مارئوریس بود.

حالا صهیونیست‌ها سرنخی از عماد مغنیه داشتند. طی روزهای بعد، طرح‌های مختلفی مطرح شد، ازجمله این‌که رد فیلمبردار این فیلم را بگیرند و او را به‌عنوان جاسوس استخدام کنند، یا اینکه یک شرکت جعلی تأسیس کنند که کارش تأمین کالاهایی باشد که نیروهای حزب‌الله استفاده می‌کردند؛ چیزهایی از قبیل همان نمایشگر بزرگ که بعداً می‌شد داخل آن بمب کار گذاشت و وقتی مغنیه نزدیکش بود، منفجرش کرد.

اما داگان همه این طرح‌ها را رد کرد. چون «موساد هنوز آماده نبود.» (صفحه ۱۴۶)

* اسرائیل با نفوذ به سپاه و حزب‌الله به مغنیه نزدیک‌تر می‌شود

پیشرفت غیرمنتظره در این مساله با پافشاری‌های هارون زیوی فرخاش در سازمان اَمان میسر شد. او فرمانده باسابقه واحد ۸۲۰۰ بود که روش‌های جاسوسی الکترونیک را می‌شناخت. او و موسادِ مئیر داگان کنار هم سیستم عملیاتی هیوگینت را ابداع کردند که به رهگیری پیام‌هایی که از طرف یا برای دشمن ارسال می‌شد مربوط بود. در ادامه یوسی کوهن رئیس بعدی موساد از افراد بسیار معدودی که تصمیم گرفتند به بدنه سپاه پاسداران و حزب‌الله نفوذ کنند و از آن‌ها جاسوس استخدام کنند، وارد این پرونده شد. او پیشنهاد داد با پوشش بازرگانان اروپایی برای جذب جاسوس اقدام شود و به‌واسطه همین پیشنهادات و دستاوردهایش جایزه امنیتی اسرائیل را دریافت کرد.

سال ۲۰۰۴ بود که داگان، کوهن را برای فرماندهی عملیات‌های مربوط به ایران در موساد نامزد کرد. رونین برگمن روایت می‌کند کوهن موفق شد به بخشی از سیستم‌های ارتباطی حکومت ایران نفوذ کند. همین مساله باعث شد اطلاعات بیشتری درباره مغنیه فراهم شود.

روایت اسرائیلی ها از ترور عماد مغنیه

یوسی کوهن ازجمله اسرائیلی‌هایی بود که تصمیم گرفتند به بدنه سپاه و حزب‌الله نفوذ کرده و از داخل این‌دونهاد جاسوس استخدام کنند

* پیروزی در جنگ ۳۳ روزه و احتیاط بیشتر حاج‌رضوان

پس از پیروزی حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه مغنیه باور داشت اسرائیل به شدت تلاش خود را برای ترور او و سیدحسن نصرالله افزایش می‌دهد. در نتیجه دبیرکل حزب‌الله را در احاطه یک‌دسته ویژه از محافظان شخصی قرار داد و متقاعدش کرد نه در مکان‌های عمومی ظاهر شود و نه به‌صورت زنده سخنرانی تلویزیونی کند. خودش نیز از بیروت به دمشق نقل مکان کرد. یک‌علت جابه‌جایی این بود که نیروهای امنیتی سوری به‌عنوان نیروهای سخت‌گیر و حرفه‌ای شناخته می‌شدند.

در ادامه اسرائیل تلاش کرد یک نفر از حلقه کوچک اطراف ژانرال محمد سلیمان مشاور امنیتی بشار اسد را به‌عنوان جاسوس جذب کند. مئیر داگان روایت کرده در دمشق بود که موساد توانست اطلاعات بیشتری درباره مغنیه به دست آورد. اما دمشق پایتخت یک کشور هدف بود و در کنار تهران، خطرناک‌ترین مکان برای عملیات‌های موساد محسوب می‌شد.

* اسرائیل دست تمنا دراز می‌کند و آمریکا وارد بازی می‌شود

داگان می‌دانست این بار نمی‌تواند و نباید از خبرچین‌های عرب استفاده کند. بنابراین یک‌بار دیگر با زیر پا گذاشتن قوانین سفت و سخت موساد راهی یک کشور دیگر یعنی آمریکا شد تا برای عملیات ترور یاری بگیرد. به این ترتیب رئیس موساد خود را به دیدار با مایکل هایدن رئیس وقت سازمان سیا دعوت کرد.

بوش پسر درخواست کمک داگان را پذیرفت اما به ۳ شرط؛ اول این‌که قضیه مخفی بماند. دوم فقط شخص عماد مغنیه کشته شود و سوم این‌که قتل نهایی و عملی را آمریکایی‌ها انجام ندهندآمریکا به‌صورت معمول در کشتن یک نفر در کشوری که آمریکا با آن در حال جنگ و درگیری مسلحانه نبود، مشارکت نمی‌کرد. اما راه دورزدن این قانون هم به‌راحتی پیدا شد و مشاوران حقوقی سیا راه حل را ارائه کردند. طبق این راه حل هدف قرار دادن مغنیه در سوریه قانونی می‌شد! چون مبتنی بر اصل دفاع از خود بود!

جرج بوش پسر که آن زمان رئیس‌جمهور آمریکا بود، درخواست کمک داگان را پذیرفت اما به ۳ شرط؛ اول این‌که قضیه این همکاری مخفی بماند. دوم این‌که فقط شخص عماد مغنیه کشته شود و سوم این‌که قتل نهایی و عملی را آمریکایی‌ها انجام ندهند. ایهود اولمرت نخست‌وزیر وقت اسرائیل هم برای رعایت این موارد تعهد داد. اما طبق مقاله‌ای که واشینگتن‌پست پس از ترور حاج‌رضوان منتشر کرد، بازیگر اصلی این ترور سیا بود نه موساد و مایکل هایدن فرماندهی ارشد عملیات را به عهده داشته است. رونین برگمن می‌گوید آن زمان «ایالات متحده آمریکا هنوز یک‌سفارتخانه فعال در دمشق داشت و بازرگانان آمریکایی می‌توانستند تقریباً به‌صورت آزادانه وارد سوریه یا از آن خارج شوند. این مساله به سیا امکان داد البته با همکاری آژانس امنیت ملی آمریکا که آدم‌های خودش را به داخل سوریه بفرستد و از مأموران محلی‌اش برای این ماموریت استفاده کند.» (صفحه ۱۵۲)

* آمریکا مکان مغنیه را مشخص می‌کند

یکی از فرماندهان عملیات ترور عماد مغنیه گفته هرگز تا آن زمان سابقه نداشت برای کشتن یک‌شخص چنین‌سرمایه‌گذاری عظیمی صورت بگیرد. با کمکی که آمریکایی‌ها کردند، بالاخره مکان مغنیه مشخص شد. آن‌ها کشف کردند مغنیه به‌صورت منظم و جداگانه با سه‌نفر سوری دیدارهایی دارد که شخص ثالثی در آن‌ها حضور ندارد. مشخص شد مغنیه هیچ‌وقت در این دیدارها محافظانش را با خود نمی‌برد. همین باعث می‌شد طی این اوقات در معرض رصد و همچنین فعالیت‌های عملیاتی دشمنانش در جایی که تحت کنترلش نبود، قرار بگیرد. او در زمان‌های مختلف از مسیرهای مختلف عبور می‌کرد. به همین‌دلیل موساد از پیش نمی‌توانست مسیر و زمان حرکتش را پیش‌بینی کند. مشخص هم نبود چه‌طور نیروهای عمل‌کننده می‌توانند پیش از خبرشدن فرودگاه‌ها و بندرهای سوریه و مسدود شدنشان از این کشور فرار کنند.

* شکل‌گرفتن نقشه ترور

بررسی‌های موساد به‌مدت ۴ ماه ادامه پیدا کرد تا این‌که مسئول واحد فناوری موساد که رونین برگمن در کتابش او را N نامگذاری کرده، با پیشنهاد انفجار از راه دور به دفتر مئیر داگان وارد شد. در این طرح راهی پیشنهاد شده بود که مواد منفجره در چیزی جاسازی شود که از نظر فیزیکی نزدیک مغنیه قرار داشته باشد. گزینه گوشی تلفن همراه همان‌ابتدا رد شد. چون مغنیه مدام گوشی‌هایش را تعویض می‌کرد. تنها گزینه باقی‌مانده خودروی میتسوبیشی پاجروی حاج‌رضوان بود که موساد می‌دانست هم او و هم محافظانش به‌طور مدام و مکرر داخل و زیرش را بررسی می‌کنند. اما طبق روایت اسرائیلی‌ها از ماجرای ترور، یک‌جا بود که هیچ‌وقت بررسی نمی‌شد و آن محفظه لاستیک زاپاس پشت خودرو بود.

گزینه گوشی تلفن همراه همان‌ابتدا رد شد. چون مغنیه مدام گوشی‌هایش را تعویض می‌کرد. تنها گزینه باقی‌مانده خودروی میتسوبیشی پاجروی حاج‌رضوان بود که موساد می‌دانست هم او و هم محافظانش به‌طور مدام و مکرر داخل و زیرش را بررسی می‌کنندبه این ترتیب با کمک آمریکایی‌ها اجزای تشکیل‌دهنده یک‌بمب قوی و یک‌محفظه لاستیک زاپاس درست شبیه آن‌چه پشت میتسوبیشی پاجرو بود، به‌طور مخفی وارد سوریه شدند. تیم عملیات ترور، به‌مدت ۶ هفته مغنیه را تعقیب کرد و بارها و در در مجموع ۳۲ بار موقعیت انفجار داشت که هربار در لحظه نهایی، عملیات ترور لغو می‌شد. بمب مورد استفاده هم وقتی کارایی داشت که مغنیه بیرون از خودرو باشد نه داخل آن.

طبق روایت نیروهای مقاومت یک‌جاسوس سوری با ورود به سوریه، یک میتسوبیشی پاجروی مشابه خودروی حاج‌رضوان خریداری کرده و آن را به ویلایی اجاره‌ای برد که نزدیک محل ترور قرار داشت و روی آن را با چادر پوشاند. این خودرو به‌دلیل حفاظت خودروی مغنیه بمب‌گذاری می‌شود. بمب هم درْ درِ پشتی خودرو گذاشته می‌شود و علاوه بر ماده انفجاری بسیار قوی، حاوی کرات فولادی هم بوده تا ضربات جسمی حاد به هدف وارد شود.

* «سلیمانی را هم با مغنیه ترور کنیم!» پیشنهادی که رد شد

نیروهای موساد برای اجرای عملیات ترور، در ساختمان نیمه‌کاره مستقر بودند؛ یک نفر با دوربین مشغول رصد بود، یکی کلید انفجار را در دست داشت و سومی مسئولیت مراقبت را. نفر چهارم هم در یک‌خودروی میتسوبیشی لنسر پایین ساختمان منتظر دیگران بود.

صبح روز ۱۲ فوریه اعضای تیم ترور که در ساختمانی نیمه‌کاره در محله کفرسوسه مخفی شده بودند، مردی را کنار مغنیه در نزدیکی ماشین دیدند. او به روایت رونین برگمن در کتاب «تو زودتر بکش»، سردار قاسم سلیمانی بود که به پاجرو تکیه زده بود و از نوع نگاه و گفتگویش با مغنیه مشخص بود چه‌قدر با او صمیمی است. داگان با اطلاع از هویت سردار سلیمانی، خواست یک تیر و دو نشان بزند و هر دو فرمانده مقاومت را با هم ترور کند. اما اولمرت اجازه انفجار بمب را صادر نکرد. چون به آمریکایی‌ها تعهد داده بود در عملیات‌ترور، فقط خود مغنیه ترور می‌شود.

به این ترتیب اجرای ماموریت‌ترور دوباره لغو شد تا این‌که ساعت ۲۰ و ۳۰ دقیقه همان‌روز، مغنیه به یکی از خانه‌های امن منطقه کفرسوسه وارد و ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه به‌تنهایی از آن خارج شد. این بار چون هدف تنها بود اجازه انفجار صادر شد و ۹ متر مانده به خودرو، کلید بمب زده شد. با انفجار بمب، حاج‌رضوان در لحظه به‌شهادت رسید و به‌حالت سجده روی زمین افتاد.

با رسیدن خبر به اولمرت و بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا صمیمانه از اولمرت بابت یکسره کردن کار مغنیه تشکر کرد و هفت‌تیر شخصی صدام حسین را به او نشان داد که در محفظه ویژه‌ای در کاخ سفید نگهداری می‌شد.

روایت اسرائیلی ها از ترور عماد مغنیه

خنده قاتلان عماد مغنیه و دیگر مبارزان در یک‌قاب؛ جورج بوش پسر و ایهود اولمرت

* حفره‌ای که دشمن از آن نفوذ کرد و ترور را انجام داد

طبق روایت نیروهای مقاومت، «در آن برهه حاج‌عماد مانند بسیاری دیگر از فعالان حوزه مقاومت، سوریه را یکی از امن‌ترین میدان‌ها می‌دانست. برآوردی، مبتنی بر داده‌های اطلاعاتی فراوان وجود داشت مبنی بر اینکه اسرائیل در دمشق به اجرای مستقیم عملیات دست نخواهد زد. گرچه ترور برخی از نیروهای حماس و دیگر گروه‌های فلسطینی باعث شده بود همه نیروهای مقاومت، ازجمله سران مقاومت لبنان، جانب احتیاط در پیش بگیرند، اما با همه این‌ها جابه‌جایی در دمشق آسان‌تر بود و پیچیدگی‌های کمتری در زمینه تدابیر امنیتی داشت. این آسودگی خاطر ضمنی همان حفره‌ای بود که دشمن صهیونیست توانست برای ترور حاج عماد از آن استفاده کند.» (صفحه ۱۵۸ به ۱۵۹)

رونین برگمن می‌گوید در یک‌پژوهش «مرکز بحران‌های بین‌المللی نیز که سال ۲۰۰۹ با عنوان «گفتگو با دمشق؟ درس‌هایی از تجربه فرانسه» منتشر شد، به ترور عماد مغنیه به‌عنوان یکی از قسمت‌های درگیری دمشق و پاریس اشاره شده بود. در این پژوهش ذکر شده بود که در اواخر سال ۲۰۰۷ سوری‌ها طرح فرانسه مبنی بر انتخاب میشل سلیمان به عنوان رئیس جمهور لبنان را رد کرده بودند و همین، باعث خشم نیکلا سارکوزی شده و سوری‌ها بار دیگر خود را در کنار ایران تنها دیده بودند.

منبع : خبرگزاری مهر

 

قسمت بیست وچهارم  

 ترور شهید «عماد مغنیه» از فرماندهان ارشد حزب‌الله لبنان

جزئیاتی از جنایت ترور شهید «عماد مغنیه» توسط واشنگتن و تل آویو

تحلیلگر امور امنیتی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی جزئیاتی از جنایت ترور شهید «عماد مغنیه» از فرماندهان ارشد حزب‌الله لبنان را فاش کرد.

 «یوسی میلمان» کارشناس صهیونیستِ امور امنیتی و اطلاعاتی از جزئیات تازه ای در خصوص ترور شهید «عماد مغنیه» از فرماندهان حزب الله لبنان پرده برداشت.

بر اساس این گزارش، وی در کتاب خود تحت عنوان «جاسوسان غیر حرفه ای» با اشاره به حادثه ترور شهید عماد مغنیه در دمشق، پایتخت سوریه در سال ۲۰۰۸ میلادی، می‌نویسد: اسرائیل بارها برای ترور عماد مغنیه تلاش کرد. یکی از تلاش‌های اسرائیل برای ترور عماد مغنیه به سال ۱۹۹۴ میلادی باز می‌گردد.

این تحلیلگر صهیونیست می‌افزاید: در سال ۱۹۹۴ میلادی اسرائیل فؤاد، برادر عماد مغنیه را ترور کرد تا بدین ترتیب پس از مشارکت فرمانده حزب الله در مراسم تشییع برادرش، وی را ترور کند. در سال ۲۰۰۰ میلادی نیز زمانی که ۵ تَن از فرماندهان حزب الله لبنان جلسه‌ای با یکدیگر داشتند، اسرائیل قصد ترور عماد مغنیه را داشت اما ایهود باراک، نخست وزیر وقت این رژیم از ترس شعله‌ور شدن آتش جنگ در مرزها از این اقدام صرف نظر کرد.

وی همچنین می‌گوید: در آن زمان دستگاه اطلاعات اسرائیل تنها یک تصویر از عماد مغنیه در اختیار داشت و آن مربوط به ۲۲ سالگی این فرمانده حزب الله بود. در نهایت، مزدوران و جاسوسان موساد در لبنان یکی از تصاویر جدید عماد مغنیه را در اختیار تل آویو قرار دادندمزدوران و جاسوسانِ موساد در لبنان یکی از تصاویر جدید مربوط به عماد مغنیه را در اختیار مقامات تل آویو قرار دادند. بدین ترتیب، نمایندگان موساد در اروپا به بررسی لیست مسافرانی که از لبنان به کشورهای اروپایی سفر می‌کردند، پرداختند، زیرا اطلاعاتی به آنها رسیده بود که نشان می‌داد مغنیه گاهی اوقات به کشورهای غرب اروپا سفر می‌کند.

وی همچنین می‌نویسد: سازمان سیا آمریکا بارها توانست موقعیت مغنیه را شناسایی کند اما در به دام انداختن هواپیمای حامل وی ناکام ماند. افزون بر این، مغنیه سفرهای زیادی را به وسیله خودروی خود از بیروت به دمشق انجام می‌داد و شناسایی وی در این گیرودار سخت بود. مغنیه در جریان سفرهایش به دمشق به دنبال آن بود تا تشریفات چنین سفری توجه دیگران را جلب نکند. از همین روی، وی خودروهای محافظان شخصی را با خود همراه نمی‌ساخت و تنها خود و راننده‌اش به دمشق سفر می‌کردند.

میلمان تصریح می‌کند: علیرغم اینکه در آن زمان حرف و حدیث‌ها پیرامون سفرهای مکرر مغنیه به سوریه زیاد بود، اما وی بدون توجه به این حساسیت‌ها سفرهای خود به دمشق را پس از جنگ ۳۳ روزه بیش از پیش افزایش داد. بدیهی است که انجام این سفرها نیاز به هماهنگی‌های تلفنی داشت. طرف مقابل با رمزگشایی از بخشی از تماس‌های تلفنی مغنیه توانست به این نتیجه برسد که مغنیه معمولاً با سردار سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در «کفر سوسه» واقع در حومه دمشق دیدار می‌کند.

تصویری از جنایت ترور شهید «عماد مغنیه»

این تحلیلگر امور امنیتی رژیم صهیونیستی در ادامه مطلب خود آورده است: دستگاه اطلاعات اسرائیل به این نتیجه رسید که مغنیه به سفرهای خود به سوریه ادامه می‌دهد و از همین روی، رئیس وقت موساد به واشنگتن سفر کرد تا با همتای آمریکایی خود دیدار کند. دو طرف توافق کردند که در عملیاتی مشترک، عماد مغنیه را هدف قرار دهند. هدف آنها این بود که بمبی را در نزدیکی ساختمانی که مغنیه معمولاً در سوریه در آنجا اقامت می گزید، کار بگذارند.

وی ادامه داد: آمریکایی‌ها شرط کردند که عملیات ترور تنها به کشته شدن مغنیه منجر شود و همچنین عملیات در شب انجام شود. بنابراین، موساد پیشنهاد کرد در عملیات ترور از بمبی استفاده شود که دامنه انفجار آن تنها به چند متر برسد. بمبی که قرار بود در عملیات ترور مغنیه از آن استفاده شود با کمک سازمان سیا آمریکا از اردن به دمشق منتقل شدبمبی که قرار بود در عملیات ترور مغنیه از آن استفاده شود با کمک سازمان سیا آمریکا از اردن به دمشق منتقل شد. پس از آن، مزدوران موساد واحدی را در ساختمان محل اقامت عماد مغنیه در دمشق اجاره کردند. آنها دوربینی را نیز در ساختمان کار گذاشتند که رصد تمامی رفت و آمدها در ساختمان از طریق آن میسر بود. این تصاویر به طور مستقیم به اتاق عملیات ارتش اسرائیل مخابره می‌شد.

تحلیلگر صهیونیستی می‌افزاید: در شامگاه ۱۲ فوریه سال ۲۰۰۸ میلادی بود که عماد مغنیه به دمشق رسید. در آن هنگام یک خودروی حامل بمبِ اسرائیلی در پارکینگ ساختمان محل اقامت مغنیه پارک بود. زمانی که عماد مغنیه از همراهانش جدا شد و تنها گشت، اسرائیل فرصت انجام عملیات ترور را مناسب دید. در آن زمان ایهود اولمرت، نخست وزیر وقت اسرائیل سوار بر هواپیما در حال بازگشت از آلمان به اسرائیل بود. او در همین هنگام دستور انجام عملیات ترور را صادر کرد.

در ادامه مطلب میلمان آمده است: در نهایت نیز مشخص نشد که موساد عملیات ترور را انجام داده است یا سازمان سیا. موساد برای منحرف کردن اذهان عمومی شایعه‌های زیادی را در این زمینه در رسانه‌های بین‌المللی منتشر کرد. به عنوان نمونه، این شایعه را مطرح ساخت که ترور مغنیه در راستای برخی اختلافات داخلی در حزب الله رخ داده است! پس از ۷ سال از عملیات ترور یعنی در سال ۲۰۱۵ میلادی سازمان سیا آمریکا از نقش خود در عملیات ترور مغنیه پرده برداشت. پس از آن اسرائیل سرتیپ «محمد سلیمان» از مقامات عالیرتبه سوریه را در طرطوس ترور کرد.

منبع : خبرگزاری مهر به نقل از «عرب ۴۸»،

کد خبر ۴۹۳۳۹۹۷

ترجمه : د.شاکر کسرائی

قسمت بیست وسوم 

 

 نابودی رآکتور هسته‌ای عراق توسط عوامل موساد 

موساد در دهه‌های هفتاد قرن گذشته عملیات محرمانه‌ای را در چند منطقه از جهان با عنوان «عصر جدید» انجام داد که شامل انفجار و عضوگیری از مزدوران از جمله شهروندان کشورهای عربی با هدف ممانعت از ساخت رآکتور هسته‌ای توسط صدام بود اما این عملیات به هدف خود نرسید و رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت این رآکتور را نابود کند.

به گزارش خبرگزاری فلسطینی سما، رژیم صهیونیستی دهه‌های هفتاد بعد از اینکه از مذاکرات فرانسه و عراق درباره ساخت رآکتور هسته‌ای در عراق اطلاع یافت، تلاش کرد تا فرانسه را از ساخت رآکتور هسته‌ای در عراق منصرف کند.

بر اساس گزارش روزنامه هاآرتص، رژیم صهیونیستی از دیپلماسی محرمانه و علنی برای تأثیر گذاشتن بر فرانسه و کشورهای دیگر جهت ممانعت از دستیابی صدام به سلاح کشتار جمعی کمک گرفت.

این دیپلماسی موفق نبود و فرانسه نوامبر ۱۹۷۶ توافقی را برای مجهز کردن عراق به دو رآکتور هسته‌ای امضا کرد. به دنبال آن دستگاه‌های اطلاعات رژیم صهیونیستی شامل موساد و شعبه اطلاعات نظامی و کمیته انرژی اتمی عملیاتی را با عنوان «عصر جدید» با هدف ناکام گذاشتن تلاش صدام برای دستیابی به رآکتور هسته‌ای به راه انداختند. رهبری این حمله را ناحوم ادمونی، معاون رئیس موساد برعهده داشت.

طی این عملیات شعبه «تسومیت» در موساد به عضوگیری از مزدوران پرداخت. اهارون شیرف رهبری هیئت این شعبه را در فرانسه برعهده داشت.

هاآرتص به نقل از شیرف نوشت: ما در مقابل چشم فرانسوی‌ها کار می‌کردیم. بسیار زود به نقشه‌ها و طرح‌های اولیه رآکتورها دست یافتیم و بسیار با احتیاط برای دستیابی به این اسناد تلاش کردیم. شرکت فرانسوی که رآکتور را ساخت صدها مهندس و فیزیکدان و شیمیدان فرانسوی و کارشناسانی را از شرکت‌های آلمانی و ایتالیایی استخدام می‌کرد. موساد به دنبال افرادی بود که از رآکتور هسته‌ای بازدید کرده بودند یا در آنجا کار کرده بودند.

شیرف گفت: یک افسر از یک کشور عربی مهم برای تحصیل به پاریس آمد. ما فهمیدیم او یک مسلمان متدین است. اما این را هم می‌دانستیم که او تنهاست و زبان فرانسوی را به خوبی نمی‌داند و در محل فعالیتش نیز مورد قبول نیست. نقطه ضعف او را پیدا کردیم. یک افسر را در همسایگی او قرار دادیم و افسر دیگری نیز نزد او آمد. دو افسر از وی خواستند به آن‌ها اطلاعات بدهد. در طول ۲۰ سال او برای ما اطلاعات جمع آوری می‌کرد اما خودش از این کار خبر نداشت بلکه فکر می‌کرد به خاطر صلح جهانی کار می‌کند. یک مهندس ایتالیایی نیز همین گونه به عضویت گرفته شد.

به رغم عملیات موساد ساخت رآکتور هسته ای عراق ادامه یافت. دهه‌های هشتاد مناخم بگین، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی دستور اجرای عملیات ترور برای ممانعت از ادامه ساخت رآکتور هسته‌ای عراق را داد.

موساد ۱۴ ژوئن ۱۹۸۰ یحیی المشد، مهندس مصری را در پاریس ترور کرد. همچنین در سال ۱۹۷۹ انبارهای وابسته به یک شرکت فرانسوی را منفجر کرد که مسئول تولید قطعات برای رآکتورهای هسته‌ای بود. بعدا مشخص شد قطعات مذکور در این انفجار آسیبی ندیده و به عراق منتقل شده‌اند.

اوایل ۱۹۸۱ برای اسرائیلی‌ها روشن شد که عملیات آن‌ها مانع پیشرفت ساخت رآکتور هسته‌ای عراق که در آستانه پایان یافتن بود، نمی‌شود. در آن زمان موساد به بگین اطلاع داد که تنها یک حمله نظامی می‌تواند برنامه هسته‌ای عراق را از بین ببرد. ژوئن ۱۹۸۱ جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به دستور بگین این رآکتور را از بین بردند

ادامه دارد

 

 

 

ترجمه  : شاکر کسرائی

قسمت بیست ودوم 

ترور رئیس رآکتور هسته ای سوریه

۱۱ ماه پس از بمباران رآکتور هسته ای سوریه ، صهیونیست ها تصمیم گرفتند رئیس رآکتور هسته ای سوریه را ترور کنند.

سرلشکر محمد سلیمان مشاور بشار اسد رئیس جمهوری سوریه در امور نظامی وامنیتی ،  بر تاسیس رآکتور هسته ای سوریه نظارت کرد وانرا مدیریت نمود .دفتر سرلشکر محمد سلیمان در کاخ ریاست جمهوری سوریه بود  . تعدادی کمی وی را می شناختند .نام وی در رسانه های سوریه مطرح نمیشد ولی موساد اورا شناخت .سرلشکر محمد سلیمان ۴۷ ساله فارغ التحصیل دانشکده مهندسی دانشگاه دمشق بود .وی دوست صمیمی باسل اسد اولین فرزند حافظ اسد رئیس جمهوری اسبق سوریه بود ، وباسل اسد در یک تصادف خودرو کشته شد وبشار اسد جانشین پدر  خود حافظ اسد که در سال ۲۰۰۰ درگذشت شد .سرلشکر محمد سلیمان بعنوان مشاور اسد نیز تعیین گردید .

حمله اسرائیل به رآکتور هسته ای سوریه وتخریب ان ضربه بزرگی به سرلشکر محمد سلیمان بود.پس از اینکه رآکتور هسته ای سوریه توسط اسرائیل منهدم شد سوریه تصمیم گرفت راکتور دیگری تاسیس نماید.ولی این بار محل ان مشخص نگردید .

محمد سلیمان قبل از اغاز کار در راکتور هسته ای جدید چند روز مرخصی گرفت تا با دوستان خود در کنار دریا در نزدیکی بندر طرطوس سوریه (۱۴۰ مایلی دمشق ) چند روزمرخصی خودرا بگذراند.

موساد تصمیم گرفت سرلشکر سلیمان را ترور کند .دو تک تیرانداز را به طرف بندر طرطوس فرستاد تا سرلشکر سلیمان را که تعطیلات خودرا می گذراند ترور کنند .این دو تک تیرانداز در ساحل طرطوس بوسیله یک قایق اسرائیلی پیاده شدند ودر ابهای ساحلی در برابر منزلی که سرلشکر در ان بسر می برد قرار گرفتند متوجه شدند که سرلشکر در بالکن منزل ساحلی در میان دوستانش نشسته ومشغول گپ زدن است .این دو تک تیرانداز با تفنگ های دوربین دار خود سر سرلشکر را هدف قرار دادند ولی سرلشکر ودوستانش هیج تصوری نداشتند که دو تک تیرانداز اسرائیلی میخواند سرلشکر را ترور کنند. دو تک تیراندازان وابسته به کوماندوهای دریایی اسرائیل بودند . حدود ساعت نه شب دو تک تیرانداز با تفنگ دوربین دار خو سر سرلشکر را هدف قرار دادند ودر لحظه مشخص ماشه را چکاندند وگلوله ها به سر سرلشگر اصابت کرد وسرلشکراز روی صندلی افتاد .میهمانان متوجه نشدند که سرلشکر هدف گلوله قرار گرفته تا اینکه چند قطره خون روی سفره غذا ریخت . میهمانان غافلگیر شدند .برخی سعی کردند  فرار کند برخی دیگر فریاد زدند .در این میان دو تک تیرانداز منطقه را ترک کردند.

خبر ترور سرلشکر به دمشق رسید .چند روز بعد خبر ترور از رسانه های سوریه پخش شد اعلام گردید که تحقیق در این زمینه اغاز شد تا قاتلان دستگیر گردند.رسانه های کشورهای عربی اسرائیل را متهم به ترور سرلشکر سلیمان کردند.

ادامه دارد .

 

 

 

 

 

ترجمه  : شاکر کسرائی

قسمت بیست ویکم 

بمباران رآکتور هسته ای سوریه (۳)

 سازمان جاسوسی موساد اطلاعات رآکتور هسته ای سوریه را جمع آوری وانرا به اطلاع امریکائی ها رساند .امریکا با فشار اسرائیل ماهواره های جاسوسی خودرا به کارگرفت ، کلیه عکس ها نشان می داد که سوریه مشغول ساختن رآکتور هسته ای است.

در ژوئن ۲۰۰۷ ایهود اولمرت نخست وزیر وقت اسرائیل به واشنگتن رفت واطلاعات جمع اوری شده درباره رآکتور هسته ای سوریه را همراه خود برد.وی با جرج بوش رئیس جمهوری امریکا دیدار کرد وبه وی اطلاع داد که اسرائیل مصمم است رآکتور هسته ای سوریه را بمباران کند.اولمرت به رئیس جمهوری امریکا پیشنهاد کرد  که امریکا  رآکتور هسته ای سوریه را بمباران کند.ولی رئیس جمهوری امریکا با این پیشنهاد مخالفت کرد .

اسرائیل در ژوئیه ۲۰۰۷ هواپیماهای شناسایی خودرا بر فراز رآکتور هسته ای سوریه به پرواز درآورد ، وعکس های زیادی از این رآکتور گرفت ، ولی زمانی این عکس ها توسط کارشناسان امریکایی واسرائیلی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت به این نتیجه رسیدند که سوریه رآکتوری مشابه رآکتور هسته ای یونگبین در کره شمالی بنا می کند. نوارهای ویدئویی اسرائیلی ها نشان می داد که مهندسان کره ای در راکتور هسته ای سوریه فعالیت می کنند وسازمان جاسوسی امان اسرائیل واحد ۸۲۰۰ گفت وگوی های تلفنی بین دمشق وپبیونگ یانگ را ضبط و ارائه کرد.

همه اطلاعات جمع آوری شده در اسرائیل به واشنگتن فرستاده شد ، ولی امریکائی ها درخواست شواهد ودلایلی مبنی بر اینکه ساختمان بنا شده  بعنوان رآکتور هسته ای می باشد.

اسرائیل در اوت ۲۰۰۷  دلیل محکمی بر اینکه تاسیسات هسته ای سوریه  عبارت است از رآکتور هسته ای است .این دلیل را یک واحد کوماندوئی ( سایریت ماتکال ) با به خطر انداختن جان ده های سرباز اسرائیلی بدست آورد .این گروه کوماندوئی شبانه با دو فروند هلیکوپتر به سوریه عزیمت کرد .کوماندوها لباس نظامیان سوری را بر تن داشتند .انها از عبور از مناطق مسکونی وپایگاه های نظامی ورادارها خودداری کردند  ودر نزدیکی دیر الزور فرود آمدند .وبه نزدیکی رآکتور رفتند ونمونه ای از خاک راکتور را با خود بردند وپس از تجزیه وتحلیل خاک در اسرائیل متوجه شدند که این نمونه از خاک دارای تشعشعات هسته است.نتایج این تحلیل ها به مقامات امریکایی عرضه شد ورئیس جمهوری امریکا به این یقین رسید که راکتور هسته ای سوریه خطرناک است وبایستی نابود شود.ولی با مشورت با مقامات امریکائی از حمله به این رآکتور منصرف شد .نخست وزیر وقت اسرائیل طی تماسی با جرج بوش از وی خواست رآکتور هسته ای سوریه را بمباران کند  .ولی بوش اعلام کرد نمیتواند چنین دستوری را صادر کند .وی ازنخست وزیر اسرائیل خواست به دیپلماسی متوسل شود.

اولمرت نخست وزیر اسرائیل به جرج بوش گفت استراتژی شما مرا آزار می دهد ومن برای حمایت از اسرائیل هر کاری که ضروری بدانم انجام خواهم داد.

روزنامه انگلیسی ساندی تایمز نوشت : ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل با ایهود باراک وزیر دفاع  وتسبی لیونی وزیر خارجه  ملاقات کرد وهر سه با روسای دستگاه های دفاع وسازمان های امنیتی دلایل جدید را بررسی کردند وآثار احتمالی انجام یک اقدام نظامی علیه سوریه را بررسی کردند..سرانجام به این تصمیم رسیدند که بایستی رآکتور هسته ای سوریه را نابود کنند.

نخست وزیر اسرائیل جزئیات برنامه حمله نظامی را به اطلاع بنیامین ناتانیاهو رهبر مخالفین رساند و حمایت وی را جلب کرد .تصمیم گرفته شد که شب ۵ سپتامبر ۲۰۰۷ حمله نظامی انجام گیرد.

یک روز قبل از حمله نظامی اسرائیل به رآکتور هسته ای سوریه وبنا به نوشته روزنامه انگلیسی ساندی تایمز ، یک واحد کوماندویی بنام شلداگ ( یک نوع پرنده) به منطقه دیر الزور رسید.اعضای واحد کوماندیی یک روز کامل را در نزدیکی رآکتور هسته ای سپری کردند .ماموریت این واحد کوماندوئی روشن کردن رآکتور هسته ای با لیزر بود  تا جنگنده های اسرائیلی بتوانند  هدف را بطور مستقیم بمباران کنند .در ساعت ۱۱ شب  روز ۵ سپتامبر ده فروند هواپیمای اف ۱۵ از پایگاه هوایی رامات دیوید پرواز وبر فراز دریای مدیترانه به حرکت درآمدند وبه سوی غرب پرواز کردند .پس از سی دقیقه به سه فروند هواپیما دستور داده شد به پایگاه خود بازگردند ولی هفت فروند باقی مانده دستور دریافت کردند که به طرف مرز سوریه ترکیه حرکت کنند وبه طرف دیر الزور در جنوب بروند.این جنگنده ها در راه خود یک پایگاه رادار را بمباران کردئد.تا مانع دیده شدن هواپیماهای حمله کننده شوند.چند دقیقه بعد جنگنده ها به دیر الزور رسیدند .این جنگنده ها از مسافت حساب شده موشک های مافیریک هوا به زمین با وزن نیم تن را بسوی هدف پرتاپ کردند که این موشک ها به هدف اصابت کردند .وبدین ترتیب طی چند ثانیه رآکتور هسته ای سوریه را منهدم کردند. اردوغان نخست وزیروقت ترکیه تماس گرفت واز او خواست نامه ای را به رئیس جمهوری سوریه برساند.اولمرت به رئیس جمهوری سوریه نوشت که اسرائیل در نظر ندارد با سوریه بجنگد .ولی نمیتواند بپذیرد که در همسایگی اش یک نیروی هسته ای قرار گیرد .روز بعد سوریه سکوت مطلق اختیار کرد وهیچ بیانیه ای از طرف سوریه منتشر نشد.ولی ساعت سه عصر خبرگزاری سوریه گزارش داد که هواپیماهای

نخست وزیر اسرائیل از پاسخ سوریه به حمله اسرائیل نگران بود.وی با رجب طیب اسرائیلی ساعت یک بامداد به آسمان سوریه تجاوز کردند ولی نیروی هوایی سوریه با شلیک موشک در منطقه بیابانی انها را مجبور به عقب نشینی کرد .و حمله هواپیماهای اسرائیلی هیچ خسارت مادی وجانی در بر نداشت.

ادامه دارد.

 

 

 

 

 

 

ترجمه  : شاکر کسرائی

قسمت بیستم

بمباران رآکتور هسته ای سوریه ( ۲ )

علیرغم اطلاعات جزئی که از دمشق می رسید ، سازمان های  سیا وموساد اطلاعی از برنامه هسته ای سوریه در اختیار نداشتند.انها به هشدار های داده شده توجه نمی کردند چرا که انرا جدی نمی گرفتند .سازمان سیا نتوانست اطلاعات وارده را بخوبی تجزیه وتحلیل کند درحالیمه سازمان جاسوسی موساد وسازمان امان نتوانستند امکانات سوریه وعلاقمندی این کشور به دریافت سلاح های هسته ای را درست تجزیه وتحلیل نمایند .در سال ۲۰۰۵ یک فروند کشتی بنام اندورا  حامل سیمان از کره شمالی عازم سوریه بود در برابر ساحل شهر نهاریای اسرائیل غرق شد .در سال ۲۰۰۶ قبرس یک فروند کشتی باری متعلق به کره شمالی وحامل پرچم پاناما را توقیف کرد .این کشتی حامل سیمان ویک سامانه رادار بود .بعدا  مشخص شد که تجهیزات یک رآکتور هسته ای بجای سیمان  ارسال شده بود.در اواخر سال ۲۰۰۶ گروهی از کارشناسان از دمشق دیدن کردند تا بر ساختن رآکتور هسته ای نظارت نمایند سارمان جاسوسی اسرائیل موساد وسازمان جاسوسی امریکا سیا از این حرکت باخبر شدند  ولی نتوانستند تشخیص دهد که این دیدار با برنامه هسته سوریه در دیر الزور است.

سوری ها اقدامات احتیاطی برای سری  ماندن برنامه راکتور هسته ای شان انجام دادند .انها کاملا حرکت کارکنان این راکتور را سری نگهداشتند  واز انها خواستند که  تلفن همراه حمل نکنند .نامه ها توسط نامه رسانان رد وبدل می شد .ماهواره های امریکا واسرائیل نتوانستند تشخیص دهند چه فعالیتی در این منطقه صورت می گیرد .هرچند که ماهوادره ها همه حرکت ها را ضبط می کردند.

ناگهان در ۷ فوریه ۲۰۰۷  سازمان جاسوسی موساد اطلاعاتی از یک جاسوس درمورد راکتور هسته ای بدست آورد ومشخص گردید که برنامه هسته ای سوریه به مراحل پیشرفته ای رسیده است .این اطلاعات نیز بدست سیا رسید.

موساد از دریافت این اطلاعات غافلگیر شد وبرای نابود کردن برنامه هسته سوریه

فورا  دست به کار شد.مئیر دوگان رئیس سازمان جاسوسی موساد واحدهایی از موساد را مامور کرد اطلاعات بدست آمده درباره برنامه هسته ای سوریه را مورد بررسی قرار دهند .همزمان با این اقدام ایهود اولمرت نخست وزیر وقت اسرائیل  از مقامات نظامی اسرائیل از جمله سران ستاد ارتش ومقامات وزارت دفاع ومسئولین دستگاه های جاسوسی خواست در جلسه فوق العاده شرکت کنند .در این اجلاس توافق بعمل آمد که این رآکتور هسته ای سوریه مورد هجوم فوری  قرار گیرد ونابود گردد.چرا که اسرائیل نمیتوانست بپذیرد که سوریه دشمن اسرائیل نیروی هسته ای در اختیار داشته باشد.

ادامه دارد.

ترجمه  : شاکر کسرائی

قسمت نوزدهم

بمباران رآکتور هسته ای سوریه (۱) 

یکی از شب های ماه ژوئیه سال ۲۰۰۷ ، یکی از مسافران هتل کنسینگتون اتاق خودرا ترک وبه خارج از هتل رفت وسوار خودروی که در انتظارش بود شد .او یک مقام بلندپایه  سوری بود در عصر همان روز ازدمشق وارد لندن شده بود واو عازم جلسه ای شده بود.

زمانی که این تبعه سوریه از هتل خارج شد دو مرد که در لابی هتل نشسته بودند بلند شدند به اتاق این مقام سوری رفتند وبوسیله دستگاهی وارد اطاق وی شدند.انها  لب تاپ مقام سوری را باز کردند وهمه اطلاعات داخل لب تاپ را کپی کردند.پس از پایان کپی برداری اتاق را ترک کردند.

تحلیلگران سازمان موساد در تل اویو پرونده لب تاپ را بررسی کردند .تعجب کردند .جلسه ای برای روسای قسمت های موساد تشکیل شد .اطلاعات بدست آمده را  با ارزش توصیف کردند این اولین بار بو که پرونده ها حاوی عکس ،  نقشه  ، ومدارک بود و این پرونده دارای نقشه های محرمانه  رآکتور هسته ای سوریه بود .این پرونده بسیار مهم بود .ونشان می داد رآکتور هسته ای سوریه در یک منطقه بیابانی دوردست ساخته شده بود .در این پرونده مکاتبات رسمی بین دولت سوریه ومقامات بلندپایه کره شمالی ثبت شده بود.

در این پرونده عکس رآکتور هسته ای سوریه که یک دیوار بتنی آنرا احاطه کرده بود دیده شد  . در این پرونده عکس دو مقام سوری وکره شمالی نیز دیده شد .که اولی یک مقام بلندپایه هسته ای کره شمالی بود ودومی عکس ابراهیم عثمان رئیس رآکتور هسته ای سوریه بود.

اطلاعات بدست آمده درستی گزارش های بدست آمده توسط سازمان جاسوسی موساد در سال های ۲۰۰۶ و۲۰۰۷ را درباره برنامه هسته ای سوریه نشان داد.

گزارش های موساد نشان می داد که دولت سوریه یک رآکتور هسته ای دریک منطقه بیابانی در دیر الزور در منتهی الیه شمال شرق سوریه در دست ساختن دارد .  این رآکتور در نزدیکی مرز ترکیه بود وصدها مایل دور از مرز عراق بود .اطلاعات  دیگر این بود که کارشناسان هسته ای کره شمالی این رآکتورها را می ساختند.

همکاری هسته ای بین سوریه وکره شمالی از زمان دیدار کیم ایل سونگ رهبر کره شمالی از سوریه در سال ۱۹۹۰ اغاز شد.در این دیدار وبا پیشنهاد حافظ اسد رئیس جمهوری وقت سوریه توافق همکاری نظامی وتکنولوژی بین دو کشور امضا شد..برغم مطرح شدن ساخت رآکتور هسته بین دو کشور،  حافظ اسد ترجیح داد ساخت رآکتور را کنار بگذارد ، وبه گسترش سلاح شیمیایی وبیولژیک اکتفا کند. اسد برنامه خرید رآکتورهای هسته ای از روسیه را راکد گذاشت .در فوریه ۱۹۹۱ ودر جریان جنگ توفان صحرا (حمله امریکا به عراق )،  اولین محموله  موشک های اسکاد کره شمالی به سوریه رسید .گزارش رسیدن این موشک ها به سوریه به موشه آرنز وزیر دفاع اسرائیل رسید.

عده ای از ژنرال های اسرائیل پیشنهاد کردند قبل از اینکه این موشک ها آماده بهره برداری شود اسرائیل یک حمله نظامی برای نابود کردن این موشک ها انجام دهد ، ولی آرنز این پیشنهاد را رد کرد تا مبادا این حمله منطقه را شعله ور سازد.

هنگام تشییع جنازه حافظ اسد در ژوئن ۲۰۰۰ بشار اسد فرزند وجانشین حافظ اسد با یک هیئت از کره شمالی دیدار کرد .در این دیدار دو طرف مسئله ساختن رآکتور هسته ای در سوریه را زیر نظر آژانس سوری مطالعات علمی مورد بررسی قرار دادند.در ژوئیه ۲۰۰۲ دیدار دیگری بین مقامات سوری وکره شمالی انجام گرفت ومقرر شد که کره شمالی یک رآکتور هسته ای در سوریه بسازد .هزینه ساخت این رآکتور دو میلیارد دلار براورد گردید.

ادامه دارد

 

 

 

 

 

ترجمه  : شاکر کسرائی

قسمت هجدهم

 

شکست عملیات ترور خالد مشعل توسط سازمان موساد

روز ۲۵ سپتامبر ۱۹۹۷ فرارسید .فرمانده عملیات ترور در خیابان برابر دفتر حماس ایستاد .قرار بر این بود هیچکدام از عوامل ترور از تلفن همراه استفاده نکنند فقط با اشاره دست اکتفا نمایند.ودر صورت لغو عملیات ، فرمانده عملیات کلاه خودرا از سر برداشته وپایان عملیات را اطلاع دهد.

یک خودرو در کنار ساختمان مقر حماس پارک کرده بود منتظر انتقال عاملان ترور بود تا انها را از منطقه دور کند.

زمانی که مشعل قصد داشت منزل را ترک کند ، همسرش از او خواست دو کودک را به مدرسه برساند . قبلا همسر مشعل این کار را انجام می داد . این دو کودک سوار خودرو مشعل شدند وعوامل موساد سوار شدن دو کودک را ندیدند.

 

 

خالد مشعل

قرار بود عوامل موساد زمانی که مشعل به ساختمان نزدیک شود انها سم را بروی گردن وی بریزند وباخودرو منطقه را ترک کنند.

 

خودرو حامل مشعل به ساختمان محل کار مشعل رسید او از خودرو پیاده شد وبسوی ساختمان حرکت کرد واز پله های ساختمان به بالا حرکت کرد که دو عامل موساد به او نزدیک شدند .در این میان یکی از دو دختر مشعل از ماشین پیاده شد ،  اورا صدا زد.بابا.. بابا وشروع به دویدن بسوی مشعل کرد .راننده مشعل از خودرو پیاده شد وبه دنبال دختر دوید .

فرمانده عملیات ناظر صحنه بود وبدین علت کلاه خودرا از سر برداشت تا پایان عملیات را اعلام کند..دو عامل موساد نتوانستند اشاره فرمانده را رویت کنند .دو عامل به کار خود ادامه دادند به مشعل نزدیک شدند .زمانی که یکی از عوامل موساد سعی می کرد سم را بروی گردن مشعل بریزد راننده صحنه را دید  وسعی کرد مانع نزدیک شدن عامل موساد شود .راننده فریاد زد وبا روزنامه ای که دردست داشت به حمله کننده هجوم برد ولی عامل موساد کار خودرا کرد ومقداری مایع بروی گوش مشعل  ریخته شد .مشعل احساس سوزش کرد  .مشعل متوجه شد که مورد حمله قرار گرفته است وبسوی درون ساختمان دوید.دو عامل موساد  پس از انجام ماموریت بسوی خودرو رفتند وسوار شدند واز منطقه دور شدند.راننده مشعل تلاش کرد مانع سوار شدن عوامل موساد شود وکتک کاری او با عوامل موساد نتوانست مانع سوار شدن انها به خودرو ودور شدن از محل عملیات شود.

در اینجا راننده خودرو موساد به دو عامل خبر داد که راننده مشعل شماره پلاک ماشینش را یادداشت کرده است..دو عامل موساد تصمیم گرفتند از خودرو پیاده شوند از بیم اینکه راننده مشعل شماره خودو را به پلیس بدهد وخودرو تحت تعقیب پلیس قرار گیرد.

راننده مشعل زمانی که دید دو عامل موساد سوار خودرو شدند وخودرو حرکت کرد او هم به تعقیب خودر وعاملان پرداخت وزمانی که دو عامل موساد از خودرو پیاده شدند او هم ماشین خودرا متوقف کرد وبه دو عامل موساد حمله ور شد وداد زد که این دو مرد به مشعل حمله کردند.مردم جمع شد یک پلیس به صحنه درگیری نزدیک شد واین سه مرد را سوار بر یک تاکسی کرد وبه مرکز پلیس برد.

در مرکز پلیس دو عامل موساد گذرنامه کانادایی خودرا نشان دادند وافسر پلیس با سفارت کانادا در امان  تماس گرفت واز سفارت خواست با دو خارجی حامل گذرنامه کانادایی صحبت کند که پس از صحبت با انها اعلام کرد که انها کانادایی نیستند.

مرکز پلیس دو عامل موساد را نگهداشت ولی ان دو عامل اجازه خواستند یک تلفن بزنند که اجازه داده شد عوامل موساد با مرکز اجرایی موساد در اروپا تماس گرفتند وخبر بازداشت خودرا در امان به اطلاع مرکز رساندند.

در این میان پس از اینکه مشعل مورد حمله دو مرد قرار گرفت ومقداری سم به گردن وی ریخته شد ، حال مشعل وخیم گردید .اورا به بیمارستان منتقل کردند .اسرائیلی ها متوجه شدند که اگر داروی خنثی کننده سم را به مشعل نرسانند او در ساعت های اینده جان خواهد داد.

بنیامین نتانیاهو نخست وزیر وقت اسرائیل از خبر شکست عملیات با خبر شد .نتانیاهو از دریافت خبر شوکه شد وی دستور داد رئیس سازمان موساد فورا عازم امان شود وبا ملک حسین پادشاه اردن ملاقات نماید وکل داستان را برای پادشاه اردن تعریف کند .بنیامین نتانیاهو خود نیز با ملک حسین تماس گرفت وگفت که رئیس سازمان موساد را به امان فرستاده تا مسئله مهمی را به اطلاع او برساند.ملک حسین با دیدار رئیس موساد با وی موافقت کرد ولی نمیدانست موضوع دیدار چه خواهد بود.

معاونان نتانیاهو گزارش دادند که نخست وزیر اسرائیل بسیار عصبانی بود واز  رئیس سازمان موساد خواست ضمن ملاقات با ملک حسین خواسته های اورا اجابت کند ودر مقابل عوامل موساد که در سفارت اسرائیل در امان جمع شده بودند به تل اویو منتقل شوند.نتانیاهو به رئیس موساد دستور داد که به ملک حسین اطلاع دهد که داروی خنثی کننده سم را تحویل اردنی ها خواهد کرد تا مانع مرگ مشعل شود.

معاونان نتانیاهو گفتند که نخست وزیر اسرائیل از شدت عصبانیت می لرزید وحاضر بود به همه خواسته های اردنی ها پاسخ مثبت دهد.

رئیس سازمان موساد به امان رسید و به کاخ پادشاه رفت و با او ملاقات کرد  .وماجرای حمله دو عامل موساد به مشعل را به اطلاع پادشاه رساند.ملک حسین دستور داد که درباره وضع مشعل از بیمارستان سوال کنند به ملک حسین اطلاع داده شد که حال مشعل وخیم است .ملک حسین دستور داد که مشعل را به بیمارستان سلطنتی منتقل کنند .پادشاه پیشنهاد رئیس موساد را مبنی بر در اختیار گذاشتن داروی خنثی کننده سم را پذیرفت .اسرائیلی ها واردنی ها برای نجات جان مشعل تلاش کردند .

مقامات اسرائیلی  داروی خنثی کننده سم را به اردنی ها رساندند تا جان مشعل را نجات دهند .ولی پزشک مسئول حاضر نشد داروی را به مشعل تزریق کند مگر اینکه بداند ترکیب این دارو چیست .ولی اسرائیلی ها حاضر نشدند ترکیب دارو را برای پزشک اردنی فاش کنند. در این میان وضع مشعل وخیم تر می شد ولی هنوز اسرائیلی ها حاضر نمی شدند فرمول دارو را به اردنی ها بدهند.

ملک حسین اسرائیلی ها را تهدید کرد که اگر مشعل بمیرد کلیه جاسوسان موساد در سفارت اسرائیل را دستگیر وروابط سیاسی ونظامی با اسرائیل را قطع  خواهد کرد. ملک حسین تهدید کرد که در صورت فوت مشعل دو عامل موساد اعدام خواهند شد .

ملک حسین با بیل کلینتون رئیس جمهور امریکا تلفنی تماس گرفت واورا در جریان ترور مشعل قرار داد.امریکائی ها به اسرائیلی ها فشار اوردند تا فرمول داروی خنثی کننده سم را به اردنی ها بدهند .نتانیاهو با وزرا ومعاونین ومشاورین خود تشکیل جلسه داد ومسئله را بررسی کرد وسرانجام نتانیاهو تصمیم گرفت فرمول دارو را به اردنی ها بدهد .

با دادن فرمول دارو به پزشک اردنی وتزریق ان به مشعل ، وضع جسمانی مشعل بهبود یافت وبه تدریخ از بیهوشی درآمد .

زمانی که خبر بهبودی وضعیت مشعل به اسرائیل رسید ، مقامات اسرائیلی نفس راحتی کشیدند .یک هیئت اسرائیلی بریاست بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل عازم اردن شد تا با ملک حسین دیدار کند ولی ملک حسین ضمن رد درخواست دیدار با هیئت اسرائیلی شاهزاده حسن ولیعهد خودرا مامور ملاقات با هیئت اسرائیلی کرد.

اسرائیلی ها به پادشاه اردن پیشنهاد کردند که در مقابل ازادی عوامل موساد که در سفارت اسرائیل در اردن پناه برده بودند شیخ احمد یاسین رهبر جنبش مقاومت اسلامی حماس را ازاد نمایند.ملک حسین موافقت کرد وعوامل موساد ازاد شدند وبه تل اویو بازگشتند.

اسرائیلی ها درخواست ازادی دو عامل موساد که حامل گذرنامه های کانادایی بودند ودر یکی از مراکز پلیس امان نگهداری می شدند کردند .اردنی ها درخواست ازادی ۲۰ زندانی اردنی را کردند .

پس از بگو مگوی اسرائیلی ها واردنی ها درباره آزادی دو عامل موساد سرانجام اردنی ها موافقت کردند که دو عامل موساد را ازاد نمایند .دو عامل موساد به اسرائیل منتقل وشیخ احمد یاسین به امان انتقال یافت وبه اردنی ها تحویل داده شد.

شیخ احمد یاسین در مصاحبه با نویسنده ومترجم

 

روزنامه های اسرائیل از اقدام موساد برای ترور مشعل بشدت انتقاد کردند .نخست وزیر با تشکیل هیئتی تحقیقات خودرا در باره این عملیات اغاز کرد .این هیئت نخست وزیر را تبرئه ولی رئیس موساد را بخاطر اشتباهات عوامل موساد مسئول دانست .

دانی یاتوم رئیس موساد از سمت خود استعفا نداد ودر مسئولیت خود باقی ماند ولی وی در ۱۹۹۸ در اثر یک اشتباه دیگر موساد در سوئیس مجبور به استعقا شد .افرایم هالیفی که معاون یاتوم بود بعنوان رئیس موساد تعیین شد.

وبدین ترتیب سازمان جاسوسی موساد در ترور خالد مشعل یکی ارز رهبران جنبش حماس در اردن شکست خورد ولی به  عملیات ترور فلسطینی ها ادامه داد .

ادامه دارد .

 

 

 

ترجمه  : شاکر کسرائی

قسمت هفدهم

ترور نافرجام خالد مشعل

خالد مشعل بعنوان رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس تعیین شد اودر اردن زندگی می کرد وسازمان جاسیسی موساد دنبال ترور وی بر آمد ونقشه خودرا پیاده کرد.

خالد مشعل مهندس کامپیوتر بود در ان دوران ۴۱ سال سن داشت او سیاستمدار وریش کوتاهی داشت او یکی از رهبران جنبش فلسطینی حماس بود که این سازمان یکی از دشمنان اسرائیل بشمار می رود.

سازمان حماس در مبارزه بی امان علیه رژیم صهیونیستی  جای سازمان آزادیبخش فلسطین را گرفت .چرا که یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین واسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل در سپتامبر ۱۹۹۳ قرارداد صلح در اسلو  امضا کردند .

سازمان جاسوسی موساد بدنبال انفجار ۳۰ ژوئیه ۱۹۹۷ که در ان دو تن از عناصر جنبش حماس خودرا در بازاری منفجر وموجب کشته شدن ۱۶ اسرائیلی وزخمی شدن ۱۶۹ تن دیگر شدند  نام مشعل را در لیست ترور های خود قرار داد .

بدنبال این انفجار بنیامین نتانیاهو  نخست وزیر وقت اسرائیل جلسه فوق العاده هیئت دولت را تشکیل داد ودر این جلسه تصمیم گرفته شد که یکی از سران جنبش حماس ترور گردد.نتانیاهو به دانی یاتوم رئیس سازمان جاسوسی موساد ماموریت داد که این سازمان  یکی از رهبران جنبش حماس را ترور نماید .

رئیس موساد پس از دیدار با بنیامین نتانیاهو  نخست وزیر اسرائیل در اوایل اوت ۱۹۹۷ جلسه ای در مقر موساد در تل اویو تشکیل داد ودر این جلسه مقامات عالیرتبه موساد حضور یافتند .گفت وگوی مقامات موساد به بن بست رسید موساد لیست کاملی از نام رهبران جنبش حماس را در دست نداشت .از بارزترین رهبران حماس موسی ابو مرزوق بود که وی دارای تابعیت امریکا است  وترور وی می توانست مشکلی را در ارتباط با آمریکا بوجود آورد.در این جلسه تصمیم گرفته شد خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس مورد هدف موساد قرار گیرد .دفتر کار مشعل در امان پایتخت اردن بود در اکتبر ۱۹۹۴ میان اسرائیل واردن قر ارداد صلح امضا شده بود  واسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل انجام هرکونه عملیات ترور مقامات فلسطینی  در اردن  را ممنوع کرده بود.

ژنرال یاتوم زمانی مشاور نظامی رابین بود ودستور رابین را ابلاغ کرده بود .ولی پس از اینکه بعنوان رئیس سازمان موساد تعیین شد تصمیم گرفت دستور رابین را نادیده بگیرد .وی نام خالد مشعل را برای ترور توسط موساد به بنیامین نتانیاهو  پیشنهاد کرد که با موافقت نتانیاهو روبرو شد.این تصمیم با تایید مقامات دیگر موساد مواجه شد.

نتانیاهو با ترور مشعل توسط موساد موافقت کرد ولی راضی نبود که مشکلی با اردن روی دهد. نتانیاهو به موساد دستور داد این عملیات را بدون سروصدا به مرحله اجرا بگذارند .یاتوم رئیس موساد  واحد نخبگان موساد را مامور کرد عملیات ترور مشعل را انجام دهد. یکی از مقامات موساد که متخصص مطالعات بئولوزیک در این سازمان بود پیشنهاد کرد که یک نوع سم کشنده برای ترور مشعل مورد استفاده قرار گیرد چون ریختن چند قطره ازاین سم بر بدن قربانی می توانست اورا بکشد.  موساد قبل از این یکبار از این نوع سم برای کشتن یکی از رهبران فلسطینی استفاده کرده بود وترور ان شخصیت فلسطینی انجام شده بود.

چند هفته قبل از انجام عملیات ترور مشعل در اوت ۱۹۹۷ ، گروهی از مزدوران موساد وارد اردن شدند .انها حامل گذرنامه های خارجی بودند .انها رفت وامد مشعل را کنترل می کردند تا ببینند چگونه وی در امان زندگی می کند وبه چه مناطقی منتقل می شود.او چه وقت از منزل خارج می شود وچه کسی اورا تا دفترش همراهی می کند او چه راهی را انتخاب می کند ووضعیت ترافیک امان در هنگام حرکت مشعل چگونه است .عوامل موساد این نکته را بررسی کردند که از هنگام خروج مشعل از خودرو تا ورود به ساختمان محل کارش چند دقیقه طول می کشد .عوامل موساد اطلاعات کاملی از رفت وامد مشعل جمع آوری کردند.

عوامل موساد گزارش مفصلی از رفت وامد مشعل به مرکز موساد ارسال کرد ند .گروه ترور پیشنهاد کرد که مشعل صبح هنگام عزیمت به دفتر کارش ودر نزدیکی ساختمان کارش ترور گردد.

در سرتاسر فصل تابستان عوامل موساد پروژه ترور مشعل را تمرین می کردند .موساد گروه کمکی برای ترور مشعل به امان اعزام کرد .این گروه چند خانه وچند اتومبیل اجاره کرد تا عوامل موساد در ان اقامت ودر شهر رفت وامد کنند .

در این میان ودر تاریخ  ۴ سپتامبر ۱۹۹۷ انفجاری در بیت المقدس روی داد .سه تن از اعضای جنبش حماس در خیابان بن یهودا در بیت المقدس خودرا منفجر ودر اثر این انفجار ۵ اسرائیلی کشته و۱۸۱ نفر دیگر زخمی شدند.

مقامات اسرائیلی از این انفجار شوکه شدند ودستور دادند هرچه زودتر خالد مشعل ترور گردد.

ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *